خطبه های نهج البلاغه - بخش اول خطبه 1 الی 80
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
ادامه دارد ... |
حکمت 051
و درود خدا بر او فرمود: هيچ بينيازي چون عقل، و هيچ فقري چون ناداني نيست، هيچ ارثي چون ادب، و هيچ پشتيباني چون مشورت نيست.
حکمت 052
و درود خدا بر او فرمود: شکيبايي دو گونه است، شکيبايي بر آنچه خوش نميداري، و شکيبايي از آنچه دوست ميداري.
حکمت 053
و درود خدا بر او فرمود: بي نيازي در غربت، چون در وطن بودن، و تهيدستي در وطن غربت است.
حکمت 054
و درود خدا بر او فرمود: قناعت ثروتي است که پايان نميپذيرد.
حکمت 055
و درود خدا بر او فرمود: ثروت، ريشه شهوتهاست.
حکمت 056
و درود خدا بر او فرمود: آنکه تو را هشدار داد، چون کسي است که مژده داد.
حکمت 057
و درود خدا بر او فرمود: زبان تربيتنشده درندهاي است که اگر رهايش کني ميگزد.
حکمت 058
و درود خدا بر او فرمود: نيش زن شيرين است.
حکمت 059
و درود خدا بر او فرمود: چون تو را ستودند، بهتر از آنان ستايش کن، و چون به تو احسان کردند، بيشتر از آن ببخش، به هر حال پاداش بيشتر از آن کسي است که آغاز کرد.
حکمت 060
و درود خدا بر او فرمود: شفاعتکننده چونان بال و پر درخواستکننده است.
حکمت 061
و درود خدا بر او فرمود: اهل دنيا سواراني در خواب ماندهاند که آنان را ميرانند.
حکمت 062
و درود خدا بر او فرمود: از دست دادن دوستان غربت است.
حکمت 063
و درود خدا بر او فرمود: از دست دادن حاجت بهتر از درخواست کردن از نااهل است.
حکمت 064
و درود خدا بر او فرمود: از بخشش اندک شرم مدار که محروم کردن از آن کمتر است.
حکمت 065
و درود خدا بر او فرمود: عفت ورزيدن زينت فقر، و شکرگزاري زينت بينيازي است.
حکمت 066
و درود خدا بر او فرمود: اگر آنچه را که ميخواستي به دست نيامد، از آنچه هستي نگران مباش.
حکمت 067
و درود خدا بر او فرمود: نادان را يا تندرو يا کندرو ميبيني.
حکمت 068
و درود خدا بر او فرمود: چون عقل کامل گردد سخن اندک باشد.
حکمت 069
و درود خدا بر او فرمود: دنيا بدنها را فرسوده، و آرزوها را تازه مينمايد، مرگ را نزديک و خواستهها را دور و دراز ميسازد، کسي که به آن دست يافت خسته ميشود، و آنکه به دنيا نرسيد رنج ميبرد.
حکمت 070
و درود خدا بر او فرمود: کسي که خود را رهبر مردم ساخته، بايد پيش از آنکه به تعليم ديگران پردازد، خود را بسازد، و پيش از آنکه به گفتار تربيت کند، با کردار تعليم دهد، زيرا آن کس که خود را تعليم دهد و ادب کند سزاوارتر از به تعظيم است از آنکه ديگري را تعليم دهد و ادب آموزد.
حکمت 071
و درود خدا بر او فرمود: انسان با نفسي که ميکشد، قدمي به سوي مرگ ميرود.
حکمت 072
و درود خدا بر او فرمود: هر چيز که شمردني است پايان ميپذيرد، و هرچه را که انتظار ميکشيدي، خواهد رسيد.
حکمت 073
و درود خدا بر او فرمود: حوادث اگر همانند يکديگر بودند، آخرين را با آغازين مقايسه و ارزيابي ميکنند.
حکمت 074
و درود خدا بر او فرمود: (ضرار بن حمزه ضبابي از ياران امام به شام رفت بر معاويه وارد شد، معاويه از او خواست از حالات امام بگويد، گفت علي (ع) را در حالي ديدم که شب پردههاي خود را افکنده بود، و او در محراب ايستاده، محاسن را به دست گرفته، چون مارگزيده به خود ميپيچيد، و محزون ميگريست و ميگفت:) اي دنيا!! اي دنياي حرام! از من دور شو، آيا براي من خودنمايي ميکني؟ يا شيفته من شدهاي؟ چنانکه روزي در دل من جاي گيري؟ هرگز مبادا! غير مرا بفريب، که مرا در تو هيچ نيازي نيست، تو را سهطلاقه کردهام، تا بازگشتي نباشد، دوران زندگاني تو کوتاه، ارزش تو اندک، و آرزوي تو پست است. آه از توشه اندک، و درازي راه، و دوري منزل، و عظمت روز قيامت!
حکمت 075
و در جواب مردي شامي فرمود: (مرد شامي پرسيد آيا رفتن ما به شام، به قضا و قدر الهي است؟ امام با کلمات طولاني پاسخ او را داد که برخي از آن را برگزيديم) واي بر تو! شايد قضاء لازم، و قدر حتمي را گمان کردهاي؟ اگر چنين بود، پاداش و کيفر، بشارت و تهديد الهي بيهوده مينمود. خداوند سبحان بندگان خود را فرمان داد در حالي که اختيار دارند، و نهي فرمود تا بترسند، احکام آساني را واجب کرد، و چيز دشواري را تکليف نفرمود، و پاداش اعمال اندک را فراوان قرار داد، با نافرماني بندگان مغلوب نخواهد شد، و با اکراه و اجبار اطاعت نميشود، و پيامبران را به شوخي نفرستاد، و فرو فرستادن کتب آسماني براي بندگان بيهوده نبود، و آسمان و زمين و آنچه را در ميانشان است بيهدف نيافريد. اين پندار کساني است که کافر شدند و واي از آتشي که بر کافران است.
حکمت 076
و درود خدا بر او فرمود: حکمت را هر کجا که باشد، فراگير، گاهي حکمت در سينه منافق است و بيتابي کند تا بيرون آمده و با همدمانش در سينه مومن آرام گيرد.
حکمت 077
و درود خدا بر او فرمود: حکمت گمشده مومن است، حکمت را فراگير هر چند از منافقان باشد.
حکمت 078
و درود خدا بر او فرمود: ارزش هر کس به مقدار دانايي و تخصص اوست. (اين کلماتي است که قيمتي براي آن تصور نميشود، و هيچ حکمتي همسنگ آن نبوده و هيچ سخني والايي آن را ندارد)
حکمت 079
و درود خدا بر او فرمود: شما را به پنج چيز سفارش ميکنم که اگر براي آنها شتران را پرشتاب برانيد و رنج سفر را تحمل کنيد سزاوار است. کسي از شما جز به پروردگار خود اميدوار نباشد، و جز از گناه خود نترسد، و اگر از يکي سوال کردند و نميداند، شرم نکند، و بگويد، نميدانم، و کسي شرم نکند در آنچه نميداند بياموزد، و بر شما باد به شکيبايي، که شکيبايي، ايمان را، چون سر است بر بدن، که ايمان بدون شکيبايي چونان بدن بيسر ارزشي ندارد.
حکمت 080
و درود خدا بر او فرمود: (به شخصي که در ستايش امام افراط کرد، و آن چه در دل داشت نگفت:) من کمتر از آنم که بر زبان آوردي، و برتر از آنم که در دل داري.
حکمت 081
و درود خدا بر او فرمود: باقيماندگان شمشير و جنگ، شمارهشان بادوامتر، و فرزندانشان بيشتر است.
حکمت 082
و درود خدا بر او فرمود: کسي که از گفتن نميدانم روي گردان است، به هلاکت و نابودي ميرسد.
حکمت 083
و درود خدا بر او فرمود: انديشه پير در نزد من از تلاش جوان خوشايندتر است (و نقل شد که از آمادگي رزمي جوان)
حکمت 084
و درود خدا بر او فرمود: در شگفتم از کسي که ميتواند استغفار کند و نااميد است.
حکمت 085
و درود خدا بر او فرمود: (امام باقر (ع) از حضرت اميرالمومنين (ع) نقل فرمود:) دو چيز در زمين مايه امان از عذاب خدا بود، يکي از آن دو برداشته شد، پس ديگري را دريابيد و بدان چنگ زنيد، اما اماني که برداشته شد رسول خدا (ص) بود، و امان باقيمانده، استغفار کردن است، خداي بزرگ به رسول خدا فرمود (خدا آنان را عذاب نميکند در حالي که تو در ميان آناني، و عذابشان نميکند تا آن هنگام که استغفار ميکنند.) (اين روش استخراج نيکوترين لطايف معني، و ظرافت سخن از آيات قرآن است)
حکمت 086
و درود خدا بر او فرمود: کسي که ميان خود و خدا اصلاح کند، خداوند ميان او و مردم را اصلاح خواهد کرد و کسي که امور آخرت را اصلاح کند، خدا امور دنياي او را اصلاح خواهد کرد، و کسي که از درون جان، واعظي دارد، خدا را بر او حافظي است.
حکمت 087
و درود خدا بر او فرمود: فقيه کامل کسي است که مردم را از آمرزش خدا مايوس نکند، و از مهرباني او نوميد، و از عذاب ناگهاني خدا ايمن نسازد.
حکمت 088
و درود خدا بر او فرمود: بيارزشترين دانش، آنچه که بر سر زبان است، و برترين علم، آنچه در اعضا و جوارح آشکار است.
حکمت 089
و درود خدا بر او فرمود: همانا اين دلها همانند بدنها افسرده ميشوند، پس براي شادابي دلها، سخنان زيباي حکمتآميز را بجوييد.
حکمت 090
و درود خدا بر او فرمود: کسي از شما نگويد: خدايا از فتنه به تو پناه ميبرم، زيرا کسي نيست که در فتنهاي نباشد، لکن کسي که ميخواهد به خدا پناه برد، از آزمايشات گمراهکننده پناه ببرد، همانا خداي سبحان ميفرمايد. (بدانيد که اموال و فرزندان شما فتنه شمايند.) معني اين آيه آن است که خدا انسانها را با اموال و فرزندانشان ميآزمايد، تا آن کس که از روزي خود ناخشنود، و آنکه خرسند است، شناخته شوند، گرچه خداوند به احوالاتشان از خودشان آگاهتر است، تا کرداري که استحقاق پاداش يا کيفر دارد آشکار نمايد، چه آنکه بعضي مردم فرزند پسر را دوست دارند و فرزند دختر را نميپسندند، و بعضي ديگر فراواني اموال را دوست دارند و از کاهش سرمايه نگرانند.
حکمت 091
و درود خدا بر او فرمود: (از امام پرسيدند (خير) چيست؟ فرمود:) خوبي آن نيست که مال و فرزندت بسيار شود، بلکه خير آن است که دانش تو فراوان، و بردباري تو بزرگ و گرانمقدار باشد، و در پرستش پروردگار در ميان مردم سرفراز باشي، پس اگر کار نيکي انجام دهي شکر خدا بجا آوري، و اگر بد کردي از خدا آمرزش خواهي. در دنيا جز براي هر دو کس خير نيست، يکي گناهکاري که با توبه جبران کند، و ديگر نيکوکاري که در کارهاي نيکو شتاب ورزد. و درود خدا بر او فرمود: هيچ کاري با تقوي اندک نيست، و چگونه اندک است آنچه که پذيرفته شود؟
حکمت 092
و درود خدا بر او فرمود: نزديکترين مردم به پيامبران، داناترين آنان است. سپس اين آيه را تلاوت فرمود: (همانا نزديکترين مردم به ابراهيم آنانند که پيرو او گرديدند، و مومناني که به اين پيامبر خاتم گرويدند.) (سپس فرمود:) دوست محمد (ص) کسي است که خدا را اطاعت کند هر چند پيوند خويشاوندي او دور باشد، و دشمن محمد (ص) کسي است که خدا را نافرماني کند، هر چند خويشاوند نزديک او باشد.
حکمت 093
و درود خدا بر او فرمود: (يکي از خوارج را ديد که نماز شب ميخواند و قرآن تلاوت ميکند) خوابيدن با يقين برتر از نمازگزاردن با شک و ترديد است.
حکمت 094
و درود خدا بر او فرمود: چون خبري را شنيديد، آن را درک کرده عمل کنيد، نه بشنويد و نقل کنيد، زيرا راويان علم فراوان، و عملکنندگان آن اندکند.
حکمت 095
و درود خدا بر او فرمود: (شنيد که شخصي گفت انا لله و انا اليه راجعون). اين سخن ما که ميگوييم (ما همه از آن خداييم) اقراري است به بندگي، و اينکه ميگوييم (بازگشت ما به سوي او است اعترافي است) به نابودي خويش.
حکمت 096
و درود خدا بر او فرمود: (آنگاه که گروهي او را ستايش کردند) بار خدايا تو مرا از خودم بهتر ميشناسي، و من خود را بيشتر از آنان ميشناسم، خدايا مرا از آنچه اينان ميپندارند، نيکوتر قرار ده، و آنچه را که نميدانند بيامرز.
حکمت 097
و درود خدا بر او فرمود: برآوردن نيازهاي مردم پايدار نيست مگر به سه چيز، کوچک شمردن آن تا خود بزرگ نمايد، پنهان داشتن آن تا خود آشکار شود، و شتاب در برآوردن آن، تا گوارا باشد.
حکمت 098
و درود خدا بر او فرمود: روزگاري بر مردم خواهد آمد که محترم نشمارند جز سخنچين را، و خوششان نيايد جز از بدکار هرزه، و ناتوان نگردد جز عادل، در آن روزگار کمک به نيازمندان خسارت، و پيوند با خويشاوندان منت گذاري، و عبادت نوعي برتريطلبي بر مردم است، در آن زمان حکومت با مشورت زنان، و فرماندهي خردسالان، و تدبير خواجگان اداره ميگردد.
حکمت 099
و درود خدا بر او فرمود: (پيراهن وصلهداري بر اندام امام بود شخصي پرسيد چرا پيراهن وصلهدار ميپوشي؟) دل با آن فروتن، و نفس رام ميشود، و مومنان از آن سرمشق ميگيرند،
حکمت 100
دنياي حرام و آخرت، دو دشمن متفاوت، و دو راه جداي از يکديگرند، پس کسي که دنياپرست باشد و به آن عشق ورزد، به آخرت کينه ورزد و با آن دشمني خواهد کرد، و آن دو همانند شرق و غرب از هم دورند، و رونده به سوي آن دو، هرگاه به يکي نزديک شود از ديگري دور ميگردد، و آن دو همواره به يکديگر زيان رسانند.
حکمت 001
درود خدا بر او فرمود: در فتنهها، چونان شتر دوساله باش، نه پشتي دارد که سواري دهد، و نه پستاني تا او را بدوشند.
حکمت 002
و درود خدا بر او فرمود: آنکه جان را با طمعورزي بپوشاند خود را پست کرده، و آنکه راز سختيهاي خود را آشکار سازد خود را خوار کرده، و آن که زبان را بر خود حاکم کند خود را بيارزش کرده است.
حکمت 003
و درود خدا بر او فرمود: بخل ننگ، و ترس نقصان، و تهيدستي مرد زيرک را در برهان کند ميسازد، و انسان تهيدست در شهر خويش نيز بيگانه است. و درود خدا بر او فرمود: ناتواني آفت، و شکيبايي شجاعت، و زهد ثروت، و پرهيزکاري سپر نگهدارنده است،
حکمت 004
و چه همنشين خوبي است، راضي بودن و خرسندي. و درود خدا بر او فرمود: ميراثي گرانبها، و آداب، زيورهاي هميشه تازه، و انديشه، آيينهاي شفاف است.
حکمت 005
و درود خدا بر او فرمود: سينه خردمند صندوق راز اوست، و خوشرويي وسيله دوست يابي، و شکيبايي، گورستان پوشاننده عيبهاست.
حکمت 006
و يا فرمود: پرسش کردن وسيله پوشاندن عيبهاست، و انسان از خود راضي، دشمنان او فراوانند. و درود خدا بر او فرمود: صدقه دادن دارويي ثمربخش است، و کردار بندگان در دنيا، فردا در پيش روي آنان جلوهگر است.
حکمت 007
و درود خدا بر او فرمود: از ويژگيهاي انسان در شگفتي مانيد، که با پارهاي (پي) مينگرد، و با (گوشت) سخن ميگويد، و با (استخوان) ميشنود، و از (شکافي) نفس ميکشد!!
حکمت 008
و درود خدا بر او فرمود: چون دنيا به کسي روي آورد، نيکيهاي ديگران را به او عاريت دهد، و چون از او روي برگرداند خوبيهاي او را نيز بربايد.
حکمت 009
و درود خدا بر او فرمود: با مردم آنگونه معاشرت کنيد، که اگر مرديد بر شما اشک ريزند، و اگر زنده مانديد، با اشتياق سوي شما آيند.
حکمت 010
و درود خدا بر او فرمود: اگر بر دشمنت دست يافتي، بخشيدن او را شکرانه پيروزي قرار ده.
حکمت 011
و درود خدا بر او فرمود: ناتوانترين مردم کسي است که در دوست يابي ناتوان است، و از او ناتوانتر آنکه دوستان خود را از دست بدهد.
حکمت 012
و درود خدا بر او فرمود: (درباره آنان که از جنگ کناره گرفتند) حق را خوار کرده، باطل را نيز ياري نکردند.
حکمت 013
و درود خدا بر او فرمود: چون نشانههاي نعمت پروردگار آشکار شد، با ناسپاسي نعمتها را از خود دور نسازيد.
حکمت 014
و درود خدا بر او فرمود: کسي را که نزديکانش واگذارند، بيگانه او را پذيرا باشد.
حکمت 015
و درود خدا بر او فرمود: هر فريب خوردهاي را نميشود سرزنش کرد.
حکمت 016
و درود خدا بر او فرمود: کارها چنان رام تقدير است که چارهانديشي به مرگ ميانجامد.
حکمت 017
و درود خدا بر او فرمود: (از امام پرسيدند که رسول خدا (ص) فرمود: موها را رنگ کنيد، و خود را شبيه يهود نسازيد يعني چه؟ فرمود:) پيامبر (ص) اين سخن را در روزگاري فرمود که پيروان اسلام اندک بودند، اما امروز که اسلام گسترش يافته، و نظام اسلامي استوارشده، هر کس آنچه را دوست دارد انجام دهد.
حکمت 018
و درود خدا بر او فرمود: آن کس که در پي آرزوي خويش تازد، مرگ او را از پاي درآورد.
حکمت 019
و درود خدا بر او فرمود: از لغزش جوانمردان درگذريد، زيرا جوانمردي نميلغزد جز آنکه دست خدا او را بلندمرتبه ميسازد.
حکمت 020
و درود خدا بر او فرمود: ترس با نااميدي، و شرم با محروميت همراه است، و فرصتها چون ابرها ميگذرند، پس فرصتهاي نيک را غنيمت شماريد.
حکمت 021
و درود خدا بر او فرمود: ما را حقي است اگر به ما داده شود، وگرنه بر پشت شتران سوار شويم و براي گرفتن آن برانيم هر چند شب روي بطول انجامند. (اين از سخنان لطيف و فصيح است، يعني اگر حق ما را ندادند، خوار خواهيم شد و بايد بر ترک شتر چون بنده بنشينيم.)
حکمت 022
و درود خدا بر او فرمود: کسي که کردارش او را بجايي نرساند، افتخارات خاندانش او را به جايي نخواهد رسانيد.
حکمت 023
و درود خدا بر او فرمود: از کفاره گناهان بزرگ، به فرياد مردم رسيدن، و آرام کردن مصيبت ديدگان است.
حکمت 024
و درود خدا بر او فرمود: اي فرزند آدم! زماني که خدا را ميبيني انواع نعمتها را به تو ميرساند و تو معصيت کاري، بترس.
حکمت 025
و درود خدا بر او فرمود: کسي چيزي را در دل پنهان نکند جز آنکه در لغزشهاي زبان، و رنگ رخسار، آشکار خواهد شد.
حکمت 026
و درود خدا بر او فرمود: با درد خود بساز، چندان که با تو سازگار است.
حکمت 027
و درود خدا بر او فرمود: برترين زهد، پنهان داشتن زهد است.
حکمت 028
و درود خدا بر او فرمود: هنگامي که تو زندگي را پشت سر ميگذاري و مرگ به تو روي ميآورد، پس ديدار با مرگ چه زود خواهد بود.
حکمت 029
و درود خدا بر او فرمود: هشدار! هشدار! به خدا سوگند چنان پردهپوشي کرده که پنداري تو را بخشيده است.
حکمت 030
و درود خدا بر او فرمود: (از ايمان پرسيدند، جواب داد) 1- شناخت اقسام ايمان ايمان بر چهار پايه استوار است، صبر، يقين، عدل و جهاد. صبر نيز بر چهار پايه قرار دارد. شوق، هراس، زهد، انتظار. آن کس که اشتياق بهشت دارد، شهوتهايش کاستي گيرد، و آن کس که از آتش جهنم ميترسد، از حرام دوري ميگزيند، و آن کس که که در دنيا زهد ميورزد، مصيبتها را ساده پندارد، و آن کس که مرگ را انتظار ميکشد در نيکيها شتاب ميکند. يقين نيز بر چهار پايه استوار است، بينش زيرکانه، دريافت حکيمانه واقعيتها، پند گرفتن از حوادث روزگار، و پيمودن راه درست پيشينيان، پس آن کس که هوشمندانه به واقعيتها نگريست، حکمت را آشکارا بيند، و آنکه حکمت را آشکارا ديد، عبرتآموزي را شناسد، و آنکه عبرتآموزي شناخت گويا چنان است که با گذشتگان ميزيسته است. و عدل نيز بر چهار پايه برقرار است، فکري ژرفانديش، دانشي عميق و به حقيقت رسيده، نيکو داوري کردن، استوار بودن در شکيبايي. پس کسي که درست انديشيد به ژرفاي دانش رسيده، و آن کس که به حقيقت دانش رسد، از چشمه زلال شريعت نوشد، و کسي که شکيبا باشد در کارش زيادهروي نکرده با نيکنامي در ميان مردم زندگي خواهد کرد.
و جهاد نيز بر چهار پايه استوار است، امر به معروف، نهي از منکر، راستگويي در هر حال، و دشمني با فاسقان، پس هر کس به معروف امر کرد، پشتوانه نيرومند مومنان است، و آن کس که از زشتيها نهي کرد، بيني منافقان را به خاک ماليد، و آن کس که در ميدان نبرد صادقانه پايداري کند حقي را که بر گردن او بوده ادا کرده است، و کسي که با فاسقان دشمني کند و براي خدا خشم گيرد، خدا هم براي او خشم آورد، و روز قيامت او را خشنود سازد.
2- شناخت اقسام کفر و ترديد و کفر بر چهار ستون پايدار است، کنجکاوي دروغين، ستيزهجويي و جدل، انحراف از حق، و دشمني کردن، پس آن کس که دنبال وهم و کنجکاوي دروغين رفت به حق نرسيد. و آن کس که به ستيزهجويي و نزاع پرداخت از ديدن حق نابيناست، و آن کس که از راه حق منحرف گرديد، نيکويي را زشت، و زشتي را نيکويي پندارد و سرمست گمراهيهاست، و آن کس که دشمني ورزيد پيمودن راه حق بر او دشوار و کارش سخت، و نجات از مشکلات دشوار است، و شک چهار بخش دارد، جدال در گفتار، ترسيدن، دودل بودن، و تسليم حوادث روزگار شدن. پس آن کس که جدال و نزاع را عادت خود قرار داد از تاريکي شبهات بيرون نخواهد آمد، و آن کس که از هر چيزي ترسيد همواره در حال عقب گرد است، و آن کس که در ترديد و دودلي باشد زير پاي شيطان کوبيده خواهد شد، و آن کس که تسليم حوادث شد و به تباهي دنيا و آخرت گردن نهاد، هر دو جهان را از کف داد. (سخن امام طولاني است چون در اين فصل، حکمتهاي کوتاه را جمعآوري ميکنم از آوردن دنباله سخن خوددداري کردم)
حکمت 031
و درود خدا بر او فرمود: نيکوکار از کار نيک بهتر، و بدکار از کار بد بدتر است.
حکمت 032
و درود خدا بر او فرمود: بخشنده باش اما زيادهروي نکن، در زندگي حسابگر باش اما، سختگير مباش.
حکمت 033
و درود خدا بر او فرمود: بهترين بينيازي ترک آرزوهاست.
حکمت 034
و درود خدا بر او فرمود: کسي در انجام کاري که مردم خوش ندارند شتاب کند، آنچه که نميدانند درباره او خواهند گفت.
حکمت 035
و درود خدا بر او فرمود: کسي که آرزوهايش طولاني، کردارش نيز ناپسند است.
حکمت 036
و درود خدا بر او فرمود: (در سر راه صفين دهقانان شهر انبار تا امام را ديدند پياده شدند، و پيشاپيش آن حضرت ميدويدند، فرمود چرا چنين ميکنيد؟ گفتند عادتي است که پادشاهان خود را احترام ميکرديم، فرمود:) بخدا سوگند! که اميران شما از اين کار سودي نبردند، و شما در دنيا با آن خود را به زحمت ميافکنيد، و در آخرت دچار رنج و زحمت ميگرديد، و چه زيانبار است رنجي که عذاب در پي آن باشد، و چه سودمند است آسايشي که با آن امان از آتش جهنم باشد.
حکمت 037
به فرزندش امام حسن (ع) فرمود: پسرم! چهار چيز از من يادگير (در خوبيها)، و چهار چيز به خاطر بسپار (هشدارها)، که تا به آنها عمل کني زيان نبيني. الف: خوبيها 1- همانا ارزشمندترين بينيازي عقل است، 2- و بزرگترين ترس بيخردي است، 3- ترسناکترين تنهايي خودپسندي است 4- و گراميترين ارزش خانوادگي، اخلاق نيکوست. ب: هشدارها 1- پسرم! از دوستي با احمق بپرهيز، همانا ميخواهد به تو نفعي رساند اما دچار زيان ميکند. 2- از دوستي با بخيل بپرهيز، زيرا از آنچه که سخت به آن نيازي داري از تو دريغ ميدارد. و از دوستي با بدکار بپرهيز، که با اندک بهايي تو را ميفروشد. 4- و از دوستي با دروغگو بپرهيز، که او به سراب ماند، دور را به تو نزديک، و نزديک را دور مينماياند.
حکمت 038
و درود خدا بر او فرمود: مستحبات به خدا نزديک نميگرداند اگر به واجبات زيان رساند.
حکمت 039
و درود خدا بر او فرمود: زبان عاقل در پشت قلب اوست، و قلب احمق در پشت زبانش قرار دارد. (اين از سخنان ارزشمند و شگفتيآور است، که عاقل زبانش را بدون مشورت و فکر و سنجش رها نميساز، اما احمق هرچه بر زبانش آيد ميگويد بدون فکر و دقت، پس زبان عاقل از قلب او و قلب احمق از زبان او فرمان ميگيرد). (حکمت 40 بگونه ديگري نيز نقل شد) و درود خدا بر او فرمود: قلب احمق در دهان او، و زبان عاقل در قلب او قرار دارد.
حکمت 040
و به يکي از يارانش که بيمار بود فرمود: خدا! آنچه را که از درد بيماري شکايت داري موجب کاستن گناهانت قرار داد، در بيماري پاداشي نيست اما گناهان را از بين ميبرد، و آنها را چونان برگ پاييزي ميريزاند، و همانا پاداش در گفتار به زبان، و کردار با دستها و قدمهاست، و خداي سبحان به خاطر نيت راست، و درون پاک، هر کس از بندگانش را که بخواهد وارد بهشت خواهد کرد.
حکمت 041
در ياد يکي از ياران، (خباب بن ارت) فرمود: خدا خباب بن ارت را رحمت کند، با رغبت مسلمان شد، و از روي فرمانبرداري هجرت کرد، و با قناعت زندگي گذراند، و از خدا راضي بود، و مجاهد زندگي کرد. و درود خدا بر او فرمود: خوشا به حال کسي که به ياد معاد باشد، براي حسابرسي قيامت کار کند، با قناعت زندگي کند، و از خدا راضي باشد.
حکمت 042
و درود خدا بر او فرمود: اگر با شمشيرم بر بيني مومن بزنم، که دشمن من باشد، با من دشمني نخواهد کرد، و اگر تمام دنيا را بر منافق به خشم تا مرا دوست بدارد، دوست من نخواهد شد، و اين بدان جهت است که قضاي الهي جاري شد، و بر زبان پيامبر امي (ص) گذشت که فرمود: (اي علي! مومن تو را دشمن نگيرد، و منافق تو را دوست نخواهد داشت.)
حکمت 043
و درود خدا بر او فرمود: گناهي که تو را پشيمان کند بهتر از کار نيکي است که تو رابه خودپسندي وادارد.
حکمت 044
و درود خدا بر او فرمود: ارزش مرد به اندازه همت اوست، و راستگويي او به ميزان جوانمرديش، و شجاعت او به قدر ننگي است که احساس ميکند، و پاکدامني او به اندازه غيرت اوست.
حکمت 045
و درود خدا بر او فرمود: پيروزي در دورانديشي، و دورانديشي در بکارگيري صحيح انديشه، و انديشه صحيح به رازداري است.
حکمت 046
و درود خدا بر او فرمود: از يورش بزرگوار به هنگام گرسنگي، و از تهاجم انسان پست به هنگام سيري، بپرهيز.
حکمت 047
و درود خدا بر او فرمود: دلهاي مردم وحشي است، به کسي روي آوردند که خوشرويي کند.
حکمت 048
و درود خدا بر او فرمود: عيب تو تا آنجا که روزگار با تو هماهنگ باشد، پنهان است.
حکمت 049
و درود خدا بر او فرمود:سزاوارترين مردم به عفو کردن، تواناترينشان در کيفر دادن است.
حکمت 050
و درود خدا بر او فرمود: سخاوت آن است که تو آغاز کني، زيرا آن چه با درخواست داده ميشود يا از روي شرم، و يا از بيم سخن ناپسند شنيدن است.
|
|
|
|
|
مطالب مشابه :
خطبه 26 اعراب پيش از بعثت
شناخت فرهنگ جاهليت خداوند، پيامبر اسلام، حضرت محمد (ص) را هشداردهنده جهانيان مبعوث فرمود، تا امين و پاسدار وحي الهي باشد، آنگاه که شما ملت عرب، بدترين دين را داشته، و در بدترين خانه زندگي ميکرديد، ميان غارها، سنگهاي خشن و مارهاي سمي خطرناک فاقد شنوايي، بسر ميبرديد، آبهاي آلوده مينوشيديد. و غذاهاي ناگوار ميخورديد، خون يکديگر را به ناحق ميريختيد، و پيوند خويشاوندي را ميبريديد، بتها ميان شما پرستش ميشد، و مفاسد و گناهان، شما را فرا گرفته بود.
مظلوميت و تنهايي علي (ع) پس از وفات پيامبر (ص) و بيوفايي ياران به اطراف خود نگاه کرده ياوري جز اهل بيت خود نديدم، (که اگر ياري کنند، کشته خواهند شد و به مرگ آنان رضايت ندادم) چشم پر از خار و خاشاک را ناچار فرو بستم، و با گلويي که استخوان شکسته در آن گير کرده بود جام تلخ حوادث را نوشيدم، و خشم خويش فرو خوردم، و بر نوشيدن جام تلختر از گياه حنظل، شکيبايي نمودم. قسمت ديگري از همين خطبه: معرفي عمروعاص و ضرورت آمادگي نظامي عمروعاص با معاويه بيعت نکرد. مگر آنکه شرط کرد تا براي بيعت درهم و دينار فراوان بگيرد، که در اين معامله شوم، دست فروشنده هرگز به پيروزي نرسد و سرمايه خريدار به رسوايي کشانده شود. اي مردم کوفه، آماده پيکار شويد، و ساز و برگ جنگ فراهم آوريد، زيرا که آتش جنگ زبانه کشيده و شعلههاي آن بالا گرفته است، صبر و استقامت را شعار خويش سازيد که پيروزي ميآورد
خطبه 149-پيش از وفاتش
ياد مرگ اي مردم! هر کس از مرگ فرار کند به هنگام فرار آن را خواهد ديد، اجل سرآمد زندگي، و فرار از مرگ رسيدن به آن است، چه روزگاراني که در پي گشودن راز نهفتهاش بودم اما خواست خداوند جز پنهان ماندن آن نبود، هيهات! علمي پنهان است. وصيتهاي امام علي (ع) اما وصيت من نسبت به خدا، آنکه چيزي را شريک خدا قرار ندهيد، و نسبت به پيامبر (ص) اين است که، سنت و شريعت او را ضايع نکنيد، اين دو ستون محکم را برپا داريد و اين دو چراغ را فروزان نگهداريد و تا آن زمان که از حق منحرف نشديد، سرزنشي نخواهيد داشت، که براي هر کس به اندازه توانايي او وظيفهاي تعيين گرديده، و نسبت به افراد جاهل و نادان تخفيف دادهشده است زيرا که: پروردگار رحيم، و دين استوار، و پيشوا آگاه است، من ديروز رهبر شما بودم و امروز مايه پند و عبرت شما هستم، و فردا از شما جدا خواهم شد، خدا شما و مرا بيامرزد، اگر از اين ضربت و در اين لغزشگاه نجات يابم، که حرفي نيست، اما اگر گامها بلغزد و از اين جهان بروم، ما نيز چون ديگران در سايه شاخساران، مسير وزش باد و باران، و زير سايه ابرهاي متراکم آسمان پراکنده ميشويم، و آثارمان در روي زمين نابود خواهد شد. من از همسايگان شما بودم، که چند روزي در کنار شما زيستم، و به زودي از من جز جسدي بي روح و ساکن پس از آن همه تلاش، و خاموش پس از آن همه گفتار، باقي نخواهد ماند، پس بايد سکوت من، و بيحرکتي دست و پا و چشمها و اندام من، مايه پند و اندرز شما گردد، که از هر منطق رسايي و از هر سخن موثري عبرتانگيزتر است، وداع و خداحافظي من با شما چونان جدايي کسي است که آماده ملاقات پروردگار است، فردا ارزش ايام زندگي مرا خواهيد ديد، و راز درونم را خواهيد دانست، پس از آن که جاي مرا خالي ديديد و ديگري بر جاي من نشست، مرا خواهيد شناخت
خطبه 150-اشارت به حوادث بزرگ
آينده بشريت و ظهور حضرت مهدي (عج) به راههاي چپ و راست رفتند، و راه ضلالت و گمراهي پيمودند، و راه روشن هدايت را گذاشتند، پس درباره آنچه که بايد باشد شتاب نکنيد، و آنچه را که در آينده بايد بيايد دير مشماريد، چه بسا کسي براي رسيدن چيزي شتاب ميکند، وقتي به آن رسيد دوست دارد، که اي کاش آن را نميديد، و چه نزديک است امروز ما به فردايي که سپيده آن خواهد دميد، اي مردم! اينک ما در آستانه تحقق وعدههاي دادهشده، و نزديکي طلوع آن چيزهايي که بر شما پوشيده و ابهامآميز است، قرار داريم. رهآورد حکومت حضرت مهدي (عج) بدانيد آن کس از ما (حضرت مهدي (عج)) که فتنههاي آينده را دريابد، با چراغي روشنگر در آن گام مينهد، و بر همان سيره و روش پيامبر (ص) و امامان (ع) رفتار ميکند تا گرهها را بگشايد، بردگان و ملتهاي اسير را آزاد سازد، جمعيتهاي گمراه و ستمگر را پراکنده و حقجويان پراکنده را جمعآوري ميکند، حضرت مهدي (عج) سالهاي طولاني در پنهاني از مردم به سر ميبرد آنچنان که اثرشناسان، اثر قدمش را نميشناسند، گرچه در يافتن اثر و نشانهها تلاش فراوان کنند. سپس گروهي براي درهم کوبيدن فتنهها آماده ميگردند، و چونان شمشيرها صيقل ميخورند، ديدههاشان با قرآن روشنايي گيرد، و در گوشهاشان تفسير طنين افکند، و در صحبگاهان و شامگاهان جامهاي حکمت سر ميکشند.
سرنوشت امت اسلامي پس از پيامبر (ص) روزگار آنان به طول انجاميد تا رسوايي آنها به نهايت رسيد، و خود را سزاوار بلاي زمانه گرداندند، و چون پايان مدت آنها نزديک شد، گروهي در فتنهها آسودند و گروهي دست به حمله و پيکار با فسادگران زدند و با شکيبايي که داشتند بر خدا منت ننهادند، و جان دادن در راه خدا را بزرگ نشمردند، تا آنجا که اراده الهي به پايان دوران جاهليت موافق شد، شمشيرها در راه خدا کشيدند، و بينشهاي خود را بر شمشير نشاندند، و طاعت پروردگار خود را پذيرفتند، و فرمان پنددهنده خود را شنيدند، در پيروزي و سربلندي زيستند. تا آنکه خدا، پيامبرش را نزد خود برد، (افسوس) که گروهي به گذشته جاهلي خود برگشتند، و با پيمودن راههاي گوناگون به گمراهي رسيدند، و به دوستان منحرف خود پيوستند و از دوستي با مومنان بريدند که به آن امرشده بودند، و بنيان اسلامي را تغيير داده در جاي ديگر بنا نهادند، آنان کانون هر خطا و گناه، و هر فتنهجو را درگاه و (پناهگاه) شدند، که سرانجام در سرگرداني فرو رفته، و در غفلت و مستي به روش و آيين فرعونيان درآمدند، يا از همه بريده و دل به دنيا بسته، يا پيوند خود را با دين گسستند.
خطبه 147-در هدف از بعثت
فلسفه بعثت پيامبر (ص) خداوند حضرت محمد (ص) را به حق برانگيخت تا بندگان خود را از پرستش دروغين بتها رهايي بخشيده و به پرستش خود راهنمايي کند، و آنان را از پيروي شيطان نجات داده به اطاعت خود کشاند، با قرآني که معني آن را آشکار نمود و اساسش را استوار فرمود، تا بندگان عظمت و بزرگي خدا را بدانند که نميدانستند، و به پروردگار اعتراف کنند پس از انکارهاي طولاني، و او را به درستي بشناسند پس از آنکه نسبت به خدا آشنايي نداشتند. پس خداي سبحان در کتاب خود بي آنکه او را بنگرند خود را به بندگان شناساند، و قدرت خود را به همه نماياند، و از قهر خود ترساند، و اينکه چگونه با کيفرها ملتي را که بايد نابود کند از ميان برداشت و آنان را چگونه با داس انتقام درو کرد.
خبر از آينده تاسف بار اسلام و مسلمين همانا پس از من روزگاري بر شما فرا خواهد رسيد که چيزي پنهانتر از حق، و آشکارتر از باطل، و فراوانتر از دروغ به خدا و پيامبرش، نباشد، و نزد مردم آن زمان، کالايي زيانمندتر از قرآن نيست اگر آن را درست بخوانند و تفسير کنند، و متاعي پرسودتر از قرآن يافت نميشود آنگاه که آن را تحريف کنند و معاني دلخواه خود را رواج دهند. در شهرها چيزي ناشناختهتر از معروف، و شناختهتر از منکر نيست، حاملان قرآن، را واگذاشته و حافظان قرآن، آن را فراموش ميکنند، پس در آن روز قرآن و پيروانش از ميان مردم رانده و مهجور ميگردند، و هر دو غريبانه در يک راه ناشناخته سرگردانند، و پناهگاهي ميان مردم ندارند، پس قرآن و پيروانش در ميان مردمند اما گويا حضور ندارند، با مردمند ولي از آنها بريدهاند، زيرا گمراهي و هدايت هرگز هماهنگ نشوند گرچه کنار يکديگر قرار گيرند. مردم در آن روز، در جدايي و تفرقه همداستان، و در اتحاد و يگانگي، پراکندهاند، گويي آنان پيشواي قرآن بوده و قرآن پيشواي آنان نيست، پس از قرآن جز نامي نزدشان باقي نماند و آنان جز خطي از قرآن نشناسند، و از اين پيش چه کيفرها که بر نيکوکاران روا
نداشتند، و سخن راست آنان را بر خدا دروغ پنداشتند، و کار نيکشان را پاداش بد دادند. و همانا آنان که پيش از شما زندگي ميکردند، به خاطر آرزوهاي دراز، و پنهان بودن زمان اجلها، نابود گرديدند، تا ناگهان مرگ وعده دادهشده بر سرشان فرود آمد، مرگي که عذرها را نپذيرد، و درهاي باز توبه را ببندد، و حوادث سخت و مجازاتهاي پس از مرگ را به همراه آورد.
پندهاي حکيمانه اي مردم! هر کس از خدا خيرخواهي طلبد، توفيق يابد، و آن کس که سخنان خدا را راهنماي خود قرار دهد به راست ترين راه، هدايت شده است، پس همانا همسايه خدا در امان، و دشمن خدا ترسان است، آن کس که عظمت خدا را ميشناسد سزاوار نيست خود را بزرگ جلوه دهد، پس بلندي قدر کساني که بزرگي پروردگار را ميدانند در اين است که برابر او فروتني کنند، و سلامت آنان که ميدانند قدرت خدا چه اندازه ميباشد در اين است که برابر فرمانش تسليم باشند، پس، از حق نگريزيد چونان گريز انسان تندرست از فرد (گر) گرفته، يا انسان سالم از بيمار، و بدانيد که هيچگاه حق را نخواهيد شناخت جز آن که ترک کننده آن را بشناسيد. هرگز به پيمان قرآن وفادار نخواهيد بود مگر آنکه پيمانشکنان را بشناسيد، و هرگز به قرآن چنگ نميزنيد مگر آن که رهاکننده آن را شناسايي کنيد. پس رستگاري را از اهل آن جستجو کنيد، که اهل بيت پيامبر (ص) رمز حيات دانش، و راز مرگ جهل و ناداني هستند، آنان که حکمتشان شما را از دانش آنان و سکوتشان از منطق آنان، و ظاهرشان از باطنشان، اطلاع ميدهد، نه با دين خدا مخالفتي دارند، و نه در آن اختلاف ميکنند، دين در ميان آنان گواهي صادق، و ساکتي سخنگوست.
خطبه 148-درباره اهل بصره
روانشناسي طلحه و زبير در شورش بصره هر کدام از طلحه و زبير، اميدوار است که حکومت را به دست آورد، و ديده به آن دوخته و رفيق خود را به حساب نميآورد، آن دو، نه رشتهاي الهي را چنگ زدند و نه با وسيلهاي به خدا روي آوردند، هر کدام بار کينه رفيق خود را بر دوش ميکشد، که به زودي پرده از روي آن کنار خواهد رفت. به خدا سوگند! اگر به آنچه ميخواهند برسند، اين جان آن را ميگيرد و آن، اين را از پاي درميآورد، هماکنون گروهي سرکش و نافرمان بپا خاستهاند (ناکثين) پس خداجويان حسابگر کجايند؟ سنت پيامبر (ع) برايشان بيان گرديد و اخبار امروز را به آنان گفتهاند، در حالي که براي هر گمراهي علتي و براي هر عهدشکني بهانهاي وجود دارد. سوگند بخدا! من آن کس نيستم که صداي گريه و بر سر و سينه زدن براي مرده و نداي فرشته مرگ را بشنود و عبرت نگيرد.
خطبه 146-راهنمائي عمر
علل پيروزي اسلام و مسلمين پيروزي و شکست اسلام، به فراواني و کمي طرفداران آن نبود، اسلام دين خداست که آن را پيروز ساخت، و سپاه اوست که آن را آماده و ياري فرمود و رسيد تا آنجا که بايد برسد، در هر جا که لازم بود طلوع کرد، و ما بر وعده پروردگار خود اميدواريم که او به وعده خود وفا ميکند، و سپاه خود را ياري خواهد کرد. جايگاه رهبر چونان ريسماني محکم است که مهرهها را متحد ساخته به هم پيوند ميدهد، اگر اين رشته از هم بگسلد، مهرهها پراکنده و هر کدام به سويي خواهند افتاد و سپس هرگز جمعآوري نخواهند شد. عرب امروز گرچه از نظر تعداد اندک است اما با نعمت اسلام فراوانند، و با اتحاد و هماهنگي عزيز و قدرتمندند، چونان محور آسياب، جامعه را به گردش درآور، و با کمک مردم جنگ را اداره کن. زيرا اگر تو از اين سرزمين بيرون شوي، مخالفان عرب از هر سو تو را رها کرده و پيمان ميشکنند، چنانکه حفظ مرزهاي داخل که پشت سر ميگذاري مهمتر از آن باشد که در پيش روي خواهي داشت. واقعبيني در مشاوره نظامي همانا، عجم اگر تو را در نبرد بنگرند، گويند اين ريشه عرب است اگر آن را بريديد آسوده ميگرديد، و همين سبب فشار و تهاجمات پياپي آنان ميشود و طمع ايشان در تو بيشتر گردد، اينکه گفتي آنان براه افتادند تا با مسلمانان پيکار کنند، ناخشنودي خدا از تو بيشتر و خدا در دگرگون ساختن آنچه که دوست ندارند تواناتر است. اما آنچه از فراواني دشمن گفتي، ما در جنگهاي گذشته با فراواني سرباز نميجنگيديم، بلکه با ياري و کمک خدا مبارزه ميکرديم.
خطبه 143-در طلب باران
نظام آفرينش براي انسان آگاه باشيد، زميني که شما را بر پشت خود ميبرد، و آسماني که بر شما سايه ميگستراند، فرمانبردار پروردگارند، و برکت آن دو به شما نه از روي دلسوزي يا براي نزديک شدن به شما، و نه به اميد خيري است که از شما دارند، بلکه آن دو، مامور رساندن منافع شما ميباشند، و اوامر خدا را اطاعت کردند، به آنها دستور داده شد که براي مصالح شما قيام کنند و چنين کردند. فلسفه آزمايشها خداوند بندگان خود را که گناهکارند، با کمبود ميوهها، و جلوگيري از نزول برکات، و بستن در گنجهاي خيرات، آزمايش ميکند، براي آنکه توبهکنندهاي باز گردد، و گناهکار، دل از معصيت بکند، و پندگيرنده، پند گيرد، و باز دارنده، راه نافرماني را بر بندگان خدا ببندد، و همانا خدا استغفار و آمرزش خواستن را وسيله دائمي فرو ريختن روزي، و موجب رحمت آفريدگان قرار داد و فرمود: (از پروردگار خود آمرزش بخواهيد، که آمرزنده است، برکات خود را از آسمان بر شما فرو ميبارد، و با بخشش اموال فراوان و فرزندان، شما را ياري ميدهد، و باغستانها و نهرهاي پرآب در اختيار شما ميگذارد) پس رحمت خدا بر آن کس که به استقبال توبه رود، و از گناهان خود پوزش طلبد، و پيش از آنکه مرگ او فرا رسد، اصلاح گردد. نيايش طلب باران بار خداوندا! ما از خانهها، و زير چادرها پس از شنيدن ناله حيوانات تشنه، و گريه دلخراش کودکان گرسنه، به سوي تو بيرون آمديم، و رحمت تو را مشتاق، و فضل و نعمت تو را اميدواريم، و از غذاب و انتقام تو ترسناکيم. بار خداوندا! بارانت را بر ما ببار، و ما را مايوس برمگردان! و با خشکسالي و قحطي ما را نابود مفرما، و با اعمال زشتي که بيخردان ما انجام دادهاند ما را به عذاب خويش مبتلا مگردان، اي مهربانترين مهربانها! بار خداوندا! به سوي تو آمديم از چيزهايي شکايت کنيم که بر تو پنهان نيست و اين هنگامي است که سختيهاي طاقت فرسا ما را بيچاره کرده و خشکسالي و قحطي ما را به ستوه آورده، و پيشامدهاي سخت ما را ناتوان ساخته، و فتنههاي دشوار کارد به استخوان ما رسانده است، بار خداوندا! از تو ميخواهيم ما را نوميد برمگرداني، و با اندوه و نگراني به خانههايمان باز نفرستي، و گناهانمان را به رخمان نکشي، و اعمال زشت ما را قياس کيفر ما قرار ندهي، خداوندا! باران رحمت خود را بر ما ببار، و برکت خويش را بر ما بگستران، و روزي و رحمتت را به ما برسان، و ما را از باراني سيراب فرما که سودمند و سيرابکننده و روياننده گياهان باشد، که آنچه خشکشده دوباره بروياند، و آنچه مرده است زنده گرداند، باراني که بسيار پرمنفعت، روياننده گياهان فراوان، که تپهها و کوهها را سيراب، و در درهها و رودخانهها، چونان سيل جاري شود، درختان را پربرگ نمايد. نرخ گراني را پايين آورد، همانا تو بر هر چيز که خواهي توانايي.
خطبه 144-فضيلت خاندان پيامبر
فلسفه بعثت پيامبران خداوند، پيامبران را برانگيخت و وحي را به آنان اختصاص داد، و پيامبران را حجت خود بر بندگان قرار داد، تا استدلالي يا جاي عذري براي کسي باقي نماند، پس پيامبران انسانها را، با زبان راستگويي به راه حق فرا خواندند. آگاه باشيد که خداوند از درون بندگان پرده برميگيرد، نه آنکه بر اسرار پوشيده آنان آگاه نيست، و بر آنچه در سينهها نهفته دارند بيخبر است، بلکه خواست آنان را آزمايش کند، تا کدام يک، اعمال نيکو انجام ميدهد، و پاداش برابر نيکوکاري و کيفر مکافات درخور بديها شد. ويژگيهاي امامان دوازدهگانه کجا هستند آنان که پنداشتند دانايان علم قرآنند نه ما؟ که اين ادعا را بر اساس دروغ و ستمکاري بر ضد ما روا داشتند، خدا ما اهل بيت پيامبر (ص) را بالا آورده و آنان را پست و خوار نمود، به ما عطا فرمود و آنها را محروم ساخت، ما را در حريم نعمتهاي خويش داخل و آنان را خارج کرد، که راه هدايت را با راهنمايي ما ميپويند، و روشني دلهاي کور را از ما ميجويند، همانا امامان دوازدهگانه همه از قريش بوده که درخت آن را در خاندان بنيهاشم کاشتهاند، مقام ولايت و امامت درخور ديگران نيست، و ديگر مدعيان زمامداري، شايستگي آن را ندارند.
شناساندن گمراهان و خبر از ستمکاري عبدالملک مروان دنياي زودگذر را برگزيدند، و آخرت جاويدان را رها کردند، چشمه زلال را گذاشتند و از آب تيره و ناگوار نوشيدند، گويا فاسق آنها را مينگرم که با منکر و زشتيها يار است (عبدالملک مروان) و با آن انس گرفته و همنشين ميگردد تا آنکه موي سرش در گناهان سفيد گشته و خلق و خوي او رنگ گناه و منکر گيرد، در چنين حالي، کف بر لب به مردم يورش آورد، چونان موج خروشاني که از غرق کردن هر چيز باکش نباشد، يا شعلهاي که تر و خشک را بسوزاند و همه چيز را خاکستر کند. اندرزهاي جاودانه کجايند، عقلهاي روشنيخواه از چراغ هدايت؟ و کجايند چشمهاي دوختهشده بر نشانههاي پرهيزگاري؟ کجايند دلهاي به خدا پيشکش شده و در اطاعت خدا پيمان بسته؟ افسوس که دنياپرستان بر متاع پست دنيا هجوم آوردند، و براي به دست آوردن حرام يورش آورده يکديگر را پس زدند، نشانه بهشت و جهنم براي آنان برافراشته، اما از بهشت رويگردان و با کردار زشت خود به طرف آتش روي آوردند، پروردگارشان آنان را فرا خواند اما پشت کرده، فرار نمودند، و شيطان آنان را دعوت کرد، پذيرفته به سوي او شتابان حرکت کردهاند.
خطبه 145-در فناي دنيا
دنياشناسي اي مردم! شما در اين دنيا هدف تيرهاي مرگ هستيد، که در هر جرعهاي اندوهي گلوگير، و در هر لقمهاي استخوان شکستهاي قرار دارد، در دنيا به نعمتي نميرسيد جز با از دست دادن نعمتي ديگر، و روزي از عمر سالخوردهاي نميگذرد مگر به ويراني يک روز از مهلتي که دارد، و بر خوردني او چيزي افزوده نميشود مگر به نابود شدن روزي تعيينشده، و اثري از او زنده نميشود مگر به نابودي اثر ديگر، و چيزي براي او تازه و نو نميشود مگر به کهنه شدن چيز ديگر، و چيز جديد از او نميرويد، مگر به درو شدن چيزي ديگر، ريشههايي رفتند که ما شاخههاي آن ميباشيم، چگونه شاخهها بدون ريشهها برقرار ميمانند؟
نکوهش از بدعتها هيچ بدعتي در دين ايجاد نميشود مگر آنکه سنتي ترک گردد، پس از بدعتها بپرهيزيد، و با راه راست و جاده آشکار حق باشيد، نيکوترين کارها سنتي است که سالياني بر آن گذشته و درستي آن ثابتشده باشد، و بدترين کارها آنچه که تازه پيداشده و آينده آن روشن نيست.
خطبه 139-به هنگام شوري
مردم! هيچ کس پيش از من در پذيرش دعوت حق شتاب نداشت، و چون من کسي در صله رحم، و بخشش فراوان تلاش نکرد، پس به سخن من گوش فرا دهيد، و منطق مرا دريابيد، که در آيندهاي نه چندان دور براي تصاحب خلافت شمشيرها کشيدهشده، و عهد و پيمانها شکسته خواهد شد، تا آنکه بعضي از شما پيشواي گمراهان و پيرو جاهلان خواهيد شد.
خطبه 140-در نهي از غيبت مردم
پرهيز دادن از غيبت و بدگويي به کساني که گناه ندارند، و از سلامت دين برخوردارند، رواست که به گناهکاران ترحم کنند، و شکر اين نعمت گذارند، که شکرگزاري آنان را از عيبجويي ديگران باز دارد، چرا و چگونه آن عيبجو عيب برادر خويش گويد؟ و او را به بلايي که گرفتار است سرزنش ميکند؟ آيا به خاطر ندارد که خدا چگونه او را بخشيد و گناهان او را پردهپوشي فرمود؟ چگونه ديگري را بر گناهي سرزنش ميکند که همانند آن را مرتکبشده! يا گناه ديگري انجام داده که از آن بزرگتر است؟ به خدا سوگند! اگر خدا را در گناهان بزرگ عصيان نکرده و تنها گناه کوچک انجام داد، اما جرات او بر عيبجويي از مردم، خود گناه بزرگتري است. اي بنده خدا، در گفتن کسي شتاب مکن، شايد خدايش بخشيده باشد، و بر گناهان کوچک خود ايمن مباش، شايد براي آنها کيفر داده شوي، پس هر کدام از شما که به عيب کسي آگاه است، به خاطر آنچه که از عيب خود ميداند بايد از عيبجويي ديگران خودداري کند، و شکرگزاري از عيوبي که پاک است او را مشغول دارد از اينکه ديگران را بيازارد.
خطبه 141-درباره نهي از غيبت
پرهيز از شنيدن غيبت اي مردم! آن کس که از برادرش اطمينان و استقامت در دين، و درستي راه و رسم را سراغ دارد، بايد به گفته مردم درباره او گوش ندهد، آگاه باشيد! گاهي تيرانداز، تير افکند و تيرها به خطا ميرود، سخن نيز چنين است، درباره کسي چيزي ميگويند که واقعيت ندارد و گفتار باطل تباهشدني است، و خدا شنوا و گواه است، بدانيد که ميان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نيست. شناخت حق و باطل (پرسيدند، معناي آن چيست؟ امام (ع) انگشتان خود را ميان چشم و گوش گذاشت و فرمود) باطل آن است که بگويي شنيدم، و حق آن است که بگويي ديدم.
خطبه 142-درباره نيکي به نااهل
شناخت جايگاه بخشش و احسان براي کسي که نابجا و به ناکسان نيکي کند بهرهاي جز ستايش فرومايگان، تعريف سرکشان و اشرار، و سخنان جاهلان بدگفتار ندارد، و اينها نيز تا هنگامي که به آنها بخشش ميکند ادامه دارد، دست سخاوتمندي ندارد آن کس که از بخشش در راه خدا بخل ميورزد! آن کس که خدا او را مالي بخشيد، پس به خويشاوندان خود بخشش نمايد، و سفره مهماني خوب بگستراند، و اسير آزاد کند، و رنجديده را بنوازد، و مستمند را بهرهمند کند، و قرض وامدار را بپردازد، و براي درک ثواب الهي در برابر پرداخت حقوق ديگران، و مشکلاتي که در اين راه به او ميرسد شکيبا باشد، زيرا به دست آوردن صفات يادشده، موجب شرافت و بزرگي دنيا و درک فضائل سراي آخرت است (ان شاء الله.)
خطبه 135-نکوهش مغيره
شناخت دشمنان امام (ع) اي فرزند لعنتشده دمبريده، و درخت بيريشه و شاخ و برگ، تو مرا کفايت ميکني؟ به خدا سوگند! کسي را که تو ياور باشي خدايش نيرومند نگرداند، و آن کس را که تو دستگيري، برجاي نميماند، از نزد ما بيرون شو، خدا خير را از تو دور سازد، پس هر چه خواهي تلاش کن خداوند تو را باقي نگذراد، اگر از آنچه ميتواني انجام ندهي.
خطبه 136-در مسئله بيعت
بيعت بيهمانند بيعت شما مردم! با من بيمطالعه و ناگهاني نبود، و کار من و شما يکسان نيست، من شما را براي خدا ميخواهم و شما مرا براي خود ميخواهيد. اي مردم براي اصلاح خودتان مرا ياري کنيد، به خدا سوگند! که داد ستمديده را از ظالم ستمگر بستانم، و مهار ستمگر را بگيرم و به آبشخور حق وارد سازم گرچه تمايل نداشته باشد.