خطبه های نهج البلاغه - بخش اول خطبه 1 الی 80

خطبه 1 آغاز آفرينش آسمان و..

خطبه 2 پس از بازگشت از صفين

خطبه 3 شقشقيه

خطبه 4 اندرز به مردم

خطبه 5 پس از رحلت رسول خدا -

خطبه 6 آماده نبرد

خطبه 7 نکوهش دشمنان

خطبه 8 درباره زبير و بيعت او

خطبه 9 درباره پيمان شکنان

خطبه 10 حزب شيطان

خطبه 11 خطاب به محمد حنفيه

خطبه 12 پس از پيروزي بر اصحاب جمل

خطبه 13 سرزنش مردم بصره

خطبه 14 در نکوهش مردم بصره

خطبه 15 در برگرداندن بيت‏المال

خطبه 16 به هنگام بيعت در مدينه

خطبه 17 داوران ناشايست

خطبه 18 نکوهش اختلاف عالمان

خطبه 19 به اشعث بن قيس

خطبه 20 در منع از غفلت

خطبه 21 در توجه به قيامت

خطبه 22 در نکوهش بيعت شکنان

خطبه 23 در باب بينوايان -

خطبه 24 برانگيختن مردم به پيکار

خطبه 25 رنجش از ياران سست

خطبه 26 اعراب پيش از بعثت

خطبه 27 در فضيلت جهاد

خطبه 28 اندرز و هشدار

خطبه 29 در نکوهش اهل کوفه

خطبه 30 درباره قتل عثمان

خطبه 31 دستوري به ابن‏عباس

خطبه 32 روزگار و مردمان

خطبه 33 در راه جنگ اهل بصره -

خطبه 34 پيکار با مردم شام

خطبه 35 بعد از حکميت

خطبه 36 در بيم دادن نهروانيان

خطبه 37 ذکر فضائل خود

خطبه 38 معني شبهه

خطبه 39 نکوهش ياران

خطبه 40 در پاسخ شعار خوارج

خطبه 41 وفاداري و نهي از منکر

خطبه 42 پرهيز از هوسراني

خطبه 43 علت درنگ در جنگ

خطبه 44 سرزنش مصقله پسر هبيره

خطبه 45 گذرگاه دنيا

خطبه 46 در راه شام

خطبه 47 درباره کوفه

خطبه 48 هنگام لشکرکشي به شام

خطبه 49 صفات خداوندي -

خطبه 50 در بيان فتنه

خطبه 51 ياران معاويه و غلبه بر فرات

خطبه 52 در نکوهش دنيا

خطبه 53 در مساله بيعت

خطبه 54 درباره تاخير جنگ

خطبه 55 در وصف اصحاب رسول

خطبه 56 به ياران خود

خطبه 57 با خوارج

خطبه 58 درباره خوارج

خطبه 59 خبر دادن از پايان کار خوارج

خطبه 60 در باب خوارج

خطبه 61 هشدار به کشته شدن

خطبه 62 نکوهش دنيا

خطبه 63 تشويق به عمل صالح

خطبه 64 در علم الهي

خطبه 65 در آداب جنگ

خطبه 66 در معني انصار

خطبه 67 شهادت محمد بن ابي‏بکر

خطبه 68 سرزنش ياران

خطبه 69 پس از ضربت خوردن

خطبه 70 در نکوهش مردم عراق

خطبه 71 درود بر پيامبر

خطبه 72 درباره مروان

خطبه 73 هنگام بيعت شورا با عثمان

خطبه 74 پاسخ به اتهامي ناروا

خطبه 75 اندرز

خطبه 76 نکوهش رفتار بني‏اميه

خطبه 77 نيايش

خطبه 78 پاسخ اخترشناس

خطبه 79 نکوهش زنان

خطبه 80 وارستگي و پارسائي

 

 
مطالب مشابه :

1.       خطبه های نهج البلاغه - بخش دوم خطبه 81 الی 150

خطبه های نهج البلاغه - بخش دوم خطبه 81 الی 150

خطبه 81 در نکوهش دنيا

خطبه 82 خطبه غراء -

خطبه 83 درباره عمرو بن عاص

خطبه 84 در توحيد و موعظه

خطبه 85 صفات پرهيزکاري

خطبه 86 موعظه ياران

خطبه 87 در بيان هلاکت مردم

خطبه 88 مردم پيش از بعثت

خطبه 89 در بيان صفات خداوندي -

خطبه 90 خطبه اشباح

خطبه 91 پس از کشته شدن عثمان -

خطبه 92 خبر از فتنه

خطبه 93 در فضل رسول اکرم

خطبه 94 وصف پيامبر

خطبه 95 وصف خدا و رسول

خطبه 96 در باب اصحابش

خطبه 97 در ستم بني‏اميه

خطبه 98 در گريز از دنيا

خطبه 99 درباره پيامبر و خاندان او

خطبه 100 خبر از حوادث ناگوار

خطبه 101-در زمينه سختيها

خطبه 102-در تشويق به زهد

خطبه 103-پيامبر و فضيلت خويش

خطبه 104-صفات پيامبر

خطبه 105-وصف پيامبر و بيان دلاوري

خطبه 106-در يکي از ايام صفين

خطبه 107-حادثه‏هاي بزرگ

خطبه 108-توانايي خداوند

خطبه 109-اندرز به ياران

خطبه 110-در نکوهش دنيا

خطبه 111-درباره ملک‏الموت

خطبه 112-در نکوهش دنيا

خطبه 113-در اندرز به مردم

خطبه 114-در طلب باران

خطبه 115-در اندرز به ياران

خطبه 116-موعظه ياران

خطبه 117-ستودن ياران خود

خطبه 118-تحريض مردم به جهاد

خطبه 119-بيان فضيلتهاي خود

خطبه 120-درحکميت

خطبه 121-خطاب به خوارج

خطبه 122-هنگام نبرد صفين

خطبه 123-در سرزنش اصحاب خود

خطبه 124-تعليم ياران در کار جنگ

خطبه 125-در رابطه با خوارج -

خطبه 126-درباره تقسيم بيت‏المال

خطبه 127-در خطاب به خوارج

خطبه 128-فتنه‏هاي بصره

خطبه 129-درباره پيمانه‏ها

خطبه 130-سخني با ابوذر

خطبه 131-فلسفه قبول حکومت

خطبه 132-در پارسايي در دنيا

خطبه 133-ذکر عظمت پروردگار

خطبه 134-راهنمائي عمر در جنگ

خطبه 135-نکوهش مغيره

خطبه 136-در مسئله بيعت

خطبه 137-درباره طلحه و زبير

خطبه 138-اشارت به حوادث بزرگ

خطبه 139-به هنگام شوري

خطبه 140-در نهي از غيبت مردم

خطبه 141-درباره نهي از غيبت

خطبه 142-درباره نيکي به نااهل

خطبه 143-در طلب باران

خطبه 144-فضيلت خاندان پيامبر

خطبه 145-در فناي دنيا

خطبه 146-راهنمائي عمر

خطبه 147-در هدف از بعثت

خطبه 148-درباره اهل بصره

خطبه 149-پيش از وفاتش

خطبه 150-اشارت به حوادث بزرگ

 

مطالب مشابه :

1.       خطبه های نهج البلاغه – بخش اول خطبه 1 الي 80

خطبه 26 اعراب پيش از بعثت

خطبه 26 اعراب پيش از بعثت

 

شناخت فرهنگ جاهليت خداوند، پيامبر اسلام، حضرت محمد (ص) را هشداردهنده جهانيان مبعوث فرمود، تا امين و پاسدار وحي الهي باشد، آنگاه که شما ملت عرب، بدترين دين را داشته، و در بدترين خانه زندگي مي‏کرديد، ميان غارها، سنگهاي خشن و مارهاي سمي خطرناک فاقد شنوايي، بسر مي‏برديد، آبهاي آلوده مي‏نوشيديد. و غذاهاي ناگوار مي‏خورديد، خون يکديگر را به ناحق مي‏ريختيد، و پيوند خويشاوندي را مي‏بريديد، بتها ميان شما پرستش مي‏شد، و مفاسد و گناهان، شما را فرا گرفته بود.

مظلوميت و تنهايي علي (ع) پس از وفات پيامبر (ص) و بي‏وفايي ياران به اطراف خود نگاه کرده ياوري جز اهل بيت خود نديدم، (که اگر ياري کنند، کشته خواهند شد و به مرگ آنان رضايت ندادم) چشم پر از خار و خاشاک را ناچار فرو بستم، و با گلويي که استخوان شکسته در آن گير کرده بود جام تلخ حوادث را نوشيدم، و خشم خويش فرو خوردم، و بر نوشيدن جام تلخ‏تر از گياه حنظل، شکيبايي نمودم. قسمت ديگري از همين خطبه: معرفي عمروعاص و ضرورت آمادگي نظامي عمروعاص با معاويه بيعت نکرد. مگر آنکه شرط کرد تا براي بيعت درهم و دينار فراوان بگيرد، که در اين معامله شوم، دست فروشنده هرگز به پيروزي نرسد و سرمايه خريدار به رسوايي کشانده شود. اي مردم کوفه، آماده پيکار شويد، و ساز و برگ جنگ فراهم آوريد، زيرا که آتش جنگ زبانه کشيده و شعله‏هاي آن بالا گرفته است، صبر و استقامت را شعار خويش سازيد که پيروزي مي‏آورد

خطبه 149-پيش از وفاتش

خطبه 149-پيش از وفاتش

 

ياد مرگ اي مردم! هر کس از مرگ فرار کند به هنگام فرار آن را خواهد ديد، اجل سرآمد زندگي، و فرار از مرگ رسيدن به آن است، چه روزگاراني که در پي گشودن راز نهفته‏اش بودم اما خواست خداوند جز پنهان ماندن آن نبود، هيهات! علمي پنهان است. وصيتهاي امام علي (ع) اما وصيت من نسبت به خدا، آنکه چيزي را شريک خدا قرار ندهيد، و نسبت به پيامبر (ص) اين است که، سنت و شريعت او را ضايع نکنيد، اين دو ستون محکم را برپا داريد و اين دو چراغ را فروزان نگهداريد و تا آن زمان که از حق منحرف نشديد، سرزنشي نخواهيد داشت، که براي هر کس به اندازه توانايي او وظيفه‏اي تعيين گرديده، و نسبت به افراد جاهل و نادان تخفيف داده‏شده است زيرا که: پروردگار رحيم، و دين استوار، و پيشوا آگاه است، من ديروز رهبر شما بودم و امروز مايه پند و عبرت شما هستم، و فردا از شما جدا خواهم شد، خدا شما و مرا بيامرزد، اگر از اين ضربت و در اين لغزشگاه نجات يابم، که حرفي نيست، اما اگر گامها بلغزد و از اين جهان بروم، ما نيز چون ديگران در سايه شاخساران، مسير وزش باد و باران، و زير سايه ابرهاي متراکم آسمان پراکنده مي‏شويم، و آثارمان در روي زمين نابود خواهد شد. من از همسايگان شما بودم، که چند روزي در کنار شما زيستم، و به زودي از من جز جسدي بي روح و ساکن پس از آن همه تلاش، و خاموش پس از آن همه گفتار، باقي نخواهد ماند، پس بايد سکوت من، و بي‏حرکتي دست و پا و چشمها و اندام من، مايه پند و اندرز شما گردد، که از هر منطق رسايي و از هر سخن موثري عبرت‏انگيزتر است، وداع و خداحافظي من با شما چونان جدايي کسي است که آماده ملاقات پروردگار است، فردا ارزش ايام زندگي مرا خواهيد ديد، و راز درونم را خواهيد دانست، پس از آن که جاي مرا خالي ديديد و ديگري بر جاي من نشست، مرا خواهيد شناخت

 

 

خطبه 150-اشارت به حوادث بزرگ

خطبه 150-اشارت به حوادث بزرگ

 

 آينده بشريت و ظهور حضرت مهدي (عج) به راههاي چپ و راست رفتند، و راه ضلالت و گمراهي پيمودند، و راه روشن هدايت را گذاشتند، پس درباره آنچه که بايد باشد شتاب نکنيد، و آنچه را که در آينده بايد بيايد دير مشماريد، چه بسا کسي براي رسيدن چيزي شتاب مي‏کند، وقتي به آن رسيد دوست دارد، که اي کاش آن را نمي‏ديد، و چه نزديک است امروز ما به فردايي که سپيده آن خواهد دميد، اي مردم! اينک ما در آستانه تحقق وعده‏هاي داده‏شده، و نزديکي طلوع آن چيزهايي که بر شما پوشيده و ابهام‏آميز است، قرار داريم. ره‏آورد حکومت حضرت مهدي (عج) بدانيد آن کس از ما (حضرت مهدي (عج)) که فتنه‏هاي آينده را دريابد، با چراغي روشنگر در آن گام مي‏نهد، و بر همان سيره و روش پيامبر (ص) و امامان (ع) رفتار مي‏کند تا گره‏ها را بگشايد، بردگان و ملتهاي اسير را آزاد سازد، جمعيتهاي گمراه و ستمگر را پراکنده و حق‏جويان پراکنده را جمع‏آوري مي‏کند، حضرت مهدي (عج) سالهاي طولاني در پنهاني از مردم به سر مي‏برد آنچنان که اثرشناسان، اثر قدمش را نمي‏شناسند، گرچه در يافتن اثر و نشانه‏ها تلاش فراوان کنند. سپس گروهي براي درهم کوبيدن فتنه‏ها آماده مي‏گردند، و چونان شمشيرها صيقل مي‏خورند، ديده‏هاشان با قرآن روشنايي گيرد، و در گوشهاشان تفسير طنين افکند، و در صحبگاهان و شامگاهان جامهاي حکمت سر مي‏کشند.

سرنوشت امت اسلامي پس از پيامبر (ص) روزگار آنان به طول انجاميد تا رسوايي آنها به نهايت رسيد، و خود را سزاوار بلاي زمانه گرداندند، و چون پايان مدت آنها نزديک شد، گروهي در فتنه‏ها آسودند و گروهي دست به حمله و پيکار با فسادگران زدند و با شکيبايي که داشتند بر خدا منت ننهادند، و جان دادن در راه خدا را بزرگ نشمردند، تا آنجا که اراده الهي به پايان دوران جاهليت موافق شد، شمشيرها در راه خدا کشيدند، و بينشهاي خود را بر شمشير نشاندند، و طاعت پروردگار خود را پذيرفتند، و فرمان پنددهنده خود را شنيدند، در پيروزي و سربلندي زيستند. تا آنکه خدا، پيامبرش را نزد خود برد، (افسوس) که گروهي به گذشته جاهلي خود برگشتند، و با پيمودن راههاي گوناگون به گمراهي رسيدند، و به دوستان منحرف خود پيوستند و از دوستي با مومنان بريدند که به آن امرشده بودند، و بنيان اسلامي را تغيير داده در جاي ديگر بنا نهادند، آنان کانون هر خطا و گناه، و هر فتنه‏جو را درگاه و (پناهگاه) شدند، که سرانجام در سرگرداني فرو رفته، و در غفلت و مستي به روش و آيين فرعونيان درآمدند، يا از همه بريده و دل به دنيا بسته، يا پيوند خود را با دين گسستند.

 

خطبه 147-در هدف از بعثت

خطبه 147-در هدف از بعثت

 

 فلسفه بعثت پيامبر (ص) خداوند حضرت محمد (ص) را به حق برانگيخت تا بندگان خود را از پرستش دروغين بتها رهايي بخشيده و به پرستش خود راهنمايي کند، و آنان را از پيروي شيطان نجات داده به اطاعت خود کشاند، با قرآني که معني آن را آشکار نمود و اساسش را استوار فرمود، تا بندگان عظمت و بزرگي خدا را بدانند که نمي‏دانستند، و به پروردگار اعتراف کنند پس از انکارهاي طولاني، و او را به درستي بشناسند پس از آنکه نسبت به خدا آشنايي نداشتند. پس خداي سبحان در کتاب خود بي آنکه او را بنگرند خود را به بندگان شناساند، و قدرت خود را به همه نماياند، و از قهر خود ترساند، و اينکه چگونه با کيفرها ملتي را که بايد نابود کند از ميان برداشت و آنان را چگونه با داس انتقام درو کرد.

خبر از آينده تاسف بار اسلام و مسلمين همانا پس از من روزگاري بر شما فرا خواهد رسيد که چيزي پنهانتر از حق، و آشکارتر از باطل، و فراوانتر از دروغ به خدا و پيامبرش، نباشد، و نزد مردم آن زمان، کالايي زيانمندتر از قرآن نيست اگر آن را درست بخوانند و تفسير کنند، و متاعي پرسودتر از قرآن يافت نمي‏شود آنگاه که آن را تحريف کنند و معاني دلخواه خود را رواج دهند. در شهرها چيزي ناشناخته‏تر از معروف، و شناخته‏تر از منکر نيست، حاملان قرآن، را واگذاشته و حافظان قرآن، آن را فراموش مي‏کنند، پس در آن روز قرآن و پيروانش از ميان مردم رانده و مهجور مي‏گردند، و هر دو غريبانه در يک راه ناشناخته سرگردانند، و پناهگاهي ميان مردم ندارند، پس قرآن و پيروانش در ميان مردمند اما گويا حضور ندارند، با مردمند ولي از آنها بريده‏اند، زيرا گمراهي و هدايت هرگز هماهنگ نشوند گرچه کنار يکديگر قرار گيرند. مردم در آن روز، در جدايي و تفرقه همداستان، و در اتحاد و يگانگي، پراکنده‏اند، گويي آنان پيشواي قرآن بوده و قرآن پيشواي آنان نيست، پس از قرآن جز نامي نزدشان باقي نماند و آنان جز خطي از قرآن نشناسند، و از اين پيش چه کيفرها که بر نيکوکاران روا

نداشتند، و سخن راست آنان را بر خدا دروغ پنداشتند، و کار نيکشان را پاداش بد دادند. و همانا آنان که پيش از شما زندگي مي‏کردند، به خاطر آرزوهاي دراز، و پنهان بودن زمان اجلها، نابود گرديدند، تا ناگهان مرگ وعده داده‏شده بر سرشان فرود آمد، مرگي که عذرها را نپذيرد، و درهاي باز توبه را ببندد، و حوادث سخت و مجازاتهاي پس از مرگ را به همراه آورد.

پندهاي حکيمانه اي مردم! هر کس از خدا خيرخواهي طلبد، توفيق يابد، و آن کس که سخنان خدا را راهنماي خود قرار دهد به راست ترين راه، هدايت شده است، پس همانا همسايه خدا در امان، و دشمن خدا ترسان است، آن کس که عظمت خدا را مي‏شناسد سزاوار نيست خود را بزرگ جلوه دهد، پس بلندي قدر کساني که بزرگي پروردگار را مي‏دانند در اين است که برابر او فروتني کنند، و سلامت آنان که مي‏دانند قدرت خدا چه اندازه مي‏باشد در اين است که برابر فرمانش تسليم باشند، پس، از حق نگريزيد چونان گريز انسان تندرست از فرد (گر) گرفته، يا انسان سالم از بيمار، و بدانيد که هيچگاه حق را نخواهيد شناخت جز آن که ترک کننده آن را بشناسيد. هرگز به پيمان قرآن وفادار نخواهيد بود مگر آنکه پيمان‏شکنان را بشناسيد، و هرگز به قرآن چنگ نمي‏زنيد مگر آن که رهاکننده آن را شناسايي کنيد. پس رستگاري را از اهل آن جستجو کنيد، که اهل بيت پيامبر (ص) رمز حيات دانش، و راز مرگ جهل و ناداني هستند، آنان که حکمتشان شما را از دانش آنان و سکوتشان از منطق آنان، و ظاهرشان از باطنشان، اطلاع مي‏دهد، نه با دين خدا مخالفتي دارند، و نه در آن اختلاف مي‏کنند، دين در ميان آنان گواهي صادق، و ساکتي سخنگوست.

 

خطبه 148-درباره اهل بصره

خطبه 148-درباره اهل بصره

 

روانشناسي طلحه و زبير در شورش بصره هر کدام از طلحه و زبير، اميدوار است که حکومت را به دست آورد، و ديده به آن دوخته و رفيق خود را به حساب نمي‏آورد، آن دو، نه رشته‏اي الهي را چنگ زدند و نه با وسيله‏اي به خدا روي آوردند، هر کدام بار کينه رفيق خود را بر دوش مي‏کشد، که به زودي پرده از روي آن کنار خواهد رفت. به خدا سوگند! اگر به آنچه مي‏خواهند برسند، اين جان آن را مي‏گيرد و آن، اين را از پاي درمي‏آورد، هم‏اکنون گروهي سرکش و نافرمان بپا خاسته‏اند (ناکثين) پس خداجويان حسابگر کجايند؟ سنت پيامبر (ع) برايشان بيان گرديد و اخبار امروز را به آنان گفته‏اند، در حالي که براي هر گمراهي علتي و براي هر عهدشکني بهانه‏اي وجود دارد. سوگند بخدا! من آن کس نيستم که صداي گريه و بر سر و سينه زدن براي مرده و نداي فرشته مرگ را بشنود و عبرت نگيرد.

 

خطبه 146-راهنمائي عمر

خطبه 146-راهنمائي عمر

 

علل پيروزي اسلام و مسلمين پيروزي و شکست اسلام، به فراواني و کمي طرفداران آن نبود، اسلام دين خداست که آن را پيروز ساخت، و سپاه اوست که آن را آماده و ياري فرمود و رسيد تا آنجا که بايد برسد، در هر جا که لازم بود طلوع کرد، و ما بر وعده پروردگار خود اميدواريم که او به وعده خود وفا مي‏کند، و سپاه خود را ياري خواهد کرد. جايگاه رهبر چونان ريسماني محکم است که مهره‏ها را متحد ساخته به هم پيوند مي‏دهد، اگر اين رشته از هم بگسلد، مهره‏ها پراکنده و هر کدام به سويي خواهند افتاد و سپس هرگز جمع‏آوري نخواهند شد. عرب امروز گرچه از نظر تعداد اندک است اما با نعمت اسلام فراوانند، و با اتحاد و هماهنگي عزيز و قدرتمندند، چونان محور آسياب، جامعه را به گردش درآور، و با کمک مردم جنگ را اداره کن. زيرا اگر تو از اين سرزمين بيرون شوي، مخالفان عرب از هر سو تو را رها کرده و پيمان مي‏شکنند، چنانکه حفظ مرزهاي داخل که پشت سر مي‏گذاري مهمتر از آن باشد که در پيش روي خواهي داشت. واقع‏بيني در مشاوره نظامي همانا، عجم اگر تو را در نبرد بنگرند، گويند اين ريشه عرب است اگر آن را بريديد آسوده مي‏گرديد، و همين سبب فشار و تهاجمات پياپي آنان مي‏شود و طمع ايشان در تو بيشتر گردد، اينکه گفتي آنان براه افتادند تا با مسلمانان پيکار کنند، ناخشنودي خدا از تو بيشتر و خدا در دگرگون ساختن آنچه که دوست ندارند تواناتر است. اما آنچه از فراواني دشمن گفتي، ما در جنگهاي گذشته با فراواني سرباز نمي‏جنگيديم، بلکه با ياري و کمک خدا مبارزه مي‏کرديم.

 

خطبه 143-در طلب باران

خطبه 143-در طلب باران

 

 نظام آفرينش براي انسان آگاه باشيد، زميني که شما را بر پشت خود مي‏برد، و آسماني که بر شما سايه مي‏گستراند، فرمانبردار پروردگارند، و برکت آن دو به شما نه از روي دلسوزي يا براي نزديک شدن به شما، و نه به اميد خيري است که از شما دارند، بلکه آن دو، مامور رساندن منافع شما مي‏باشند، و اوامر خدا را اطاعت کردند، به آنها دستور داده شد که براي مصالح شما قيام کنند و چنين کردند. فلسفه آزمايشها خداوند بندگان خود را که گناهکارند، با کمبود ميوه‏ها، و جلوگيري از نزول برکات، و بستن در گنجهاي خيرات، آزمايش مي‏کند، براي آنکه توبه‏کننده‏اي باز گردد، و گناهکار، دل از معصيت بکند، و پندگيرنده، پند گيرد، و باز دارنده، راه نافرماني را بر بندگان خدا ببندد، و همانا خدا استغفار و آمرزش خواستن را وسيله دائمي فرو ريختن روزي، و موجب رحمت آفريدگان قرار داد و فرمود: (از پروردگار خود آمرزش بخواهيد، که آمرزنده است، برکات خود را از آسمان بر شما فرو مي‏بارد، و با بخشش اموال فراوان و فرزندان، شما را ياري مي‏دهد، و باغستانها و نهرهاي پرآب در اختيار شما مي‏گذارد) پس رحمت خدا بر آن کس که به استقبال توبه رود، و از گناهان خود پوزش طلبد، و پيش از آنکه مرگ او فرا رسد، اصلاح گردد. نيايش طلب باران بار خداوندا! ما از خانه‏ها، و زير چادرها پس از شنيدن ناله حيوانات تشنه، و گريه دلخراش کودکان گرسنه، به سوي تو بيرون آمديم، و رحمت تو را مشتاق، و فضل و نعمت تو را اميدواريم، و از غذاب و انتقام تو ترسناکيم. بار خداوندا! بارانت را بر ما ببار، و ما را مايوس برمگردان! و با خشکسالي و قحطي ما را نابود مفرما، و با اعمال زشتي که بي‏خردان ما انجام داده‏اند ما را به عذاب خويش مبتلا مگردان، اي مهربانترين مهربانها! بار خداوندا! به سوي تو آمديم از چيزهايي شکايت کنيم که بر تو پنهان نيست و اين هنگامي است که سختيهاي طاقت فرسا ما را بيچاره کرده و خشکسالي و قحطي ما را به ستوه آورده، و پيشامدهاي سخت ما را ناتوان ساخته، و فتنه‏هاي دشوار کارد به استخوان ما رسانده است، بار خداوندا! از تو مي‏خواهيم ما را نوميد برمگرداني، و با اندوه و نگراني به خانه‏هايمان باز نفرستي، و گناهانمان را به رخمان نکشي، و اعمال زشت ما را قياس کيفر ما قرار ندهي، خداوندا! باران رحمت خود را بر ما ببار، و برکت خويش را بر ما بگستران، و روزي و رحمتت را به ما برسان، و ما را از باراني سيراب فرما که سودمند و سيراب‏کننده و روياننده گياهان باشد، که آنچه خشک‏شده دوباره بروياند، و آنچه مرده است زنده گرداند، باراني که بسيار پرمنفعت، روياننده گياهان فراوان، که تپه‏ها و کوهها را سيراب، و در دره‏ها و رودخانه‏ها، چونان سيل جاري شود، درختان را پربرگ نمايد. نرخ گراني را پايين آورد، همانا تو بر هر چيز که خواهي توانايي.

 

خطبه 144-فضيلت خاندان پيامبر

خطبه 144-فضيلت خاندان پيامبر

 

 فلسفه بعثت پيامبران خداوند، پيامبران را برانگيخت و وحي را به آنان اختصاص داد، و پيامبران را حجت خود بر بندگان قرار داد، تا استدلالي يا جاي عذري براي کسي باقي نماند، پس پيامبران انسانها را، با زبان راستگويي به راه حق فرا خواندند. آگاه باشيد که خداوند از درون بندگان پرده برمي‏گيرد، نه آنکه بر اسرار پوشيده آنان آگاه نيست، و بر آنچه در سينه‏ها نهفته دارند بي‏خبر است، بلکه خواست آنان را آزمايش کند، تا کدام يک، اعمال نيکو انجام مي‏دهد، و پاداش برابر نيکوکاري و کيفر مکافات درخور بديها شد. ويژگيهاي امامان دوازده‏گانه کجا هستند آنان که پنداشتند دانايان علم قرآنند نه ما؟ که اين ادعا را بر اساس دروغ و ستمکاري بر ضد ما روا داشتند، خدا ما اهل بيت پيامبر (ص) را بالا آورده و آنان را پست و خوار نمود، به ما عطا فرمود و آنها را محروم ساخت، ما را در حريم نعمتهاي خويش داخل و آنان را خارج کرد، که راه هدايت را با راهنمايي ما مي‏پويند، و روشني دلهاي کور را از ما مي‏جويند، همانا امامان دوازده‏گانه همه از قريش بوده که درخت آن را در خاندان بني‏هاشم کاشته‏اند، مقام ولايت و امامت درخور ديگران نيست، و ديگر مدعيان زمامداري، شايستگي آن را ندارند.

شناساندن گمراهان و خبر از ستمکاري عبدالملک مروان دنياي زودگذر را برگزيدند، و آخرت جاويدان را رها کردند، چشمه زلال را گذاشتند و از آب تيره و ناگوار نوشيدند، گويا فاسق آنها را مي‏نگرم که با منکر و زشتيها يار است (عبدالملک مروان) و با آن انس گرفته و همنشين مي‏گردد تا آنکه موي سرش در گناهان سفيد گشته و خلق و خوي او رنگ گناه و منکر گيرد، در چنين حالي، کف بر لب به مردم يورش آورد، چونان موج خروشاني که از غرق کردن هر چيز باکش نباشد، يا شعله‏اي که تر و خشک را بسوزاند و همه چيز را خاکستر کند. اندرزهاي جاودانه کجايند، عقلهاي روشني‏خواه از چراغ هدايت؟ و کجايند چشمهاي دوخته‏شده بر نشانه‏هاي پرهيزگاري؟ کجايند دلهاي به خدا پيش‏کش شده و در اطاعت خدا پيمان بسته؟ افسوس که دنياپرستان بر متاع پست دنيا هجوم آوردند، و براي به دست آوردن حرام يورش آورده يکديگر را پس زدند، نشانه بهشت و جهنم براي آنان برافراشته، اما از بهشت رويگردان و با کردار زشت خود به طرف آتش روي آوردند، پروردگارشان آنان را فرا خواند اما پشت کرده، فرار نمودند، و شيطان آنان را دعوت کرد، پذيرفته به سوي او شتابان حرکت کرده‏اند.

 

خطبه 145-در فناي دنيا

خطبه 145-در فناي دنيا

 

 دنياشناسي اي مردم! شما در اين دنيا هدف تيرهاي مرگ هستيد، که در هر جرعه‏اي اندوهي گلوگير، و در هر لقمه‏اي استخوان شکسته‏اي قرار دارد، در دنيا به نعمتي نمي‏رسيد جز با از دست دادن نعمتي ديگر، و روزي از عمر سالخورده‏اي نمي‏گذرد مگر به ويراني يک روز از مهلتي که دارد، و بر خوردني او چيزي افزوده نمي‏شود مگر به نابود شدن روزي تعيين‏شده، و اثري از او زنده نمي‏شود مگر به نابودي اثر ديگر، و چيزي براي او تازه و نو نمي‏شود مگر به کهنه شدن چيز ديگر، و چيز جديد از او نمي‏رويد، مگر به درو شدن چيزي ديگر، ريشه‏هايي رفتند که ما شاخه‏هاي آن مي‏باشيم، چگونه شاخه‏ها بدون ريشه‏ها برقرار مي‏مانند؟

نکوهش از بدعتها هيچ بدعتي در دين ايجاد نمي‏شود مگر آنکه سنتي ترک گردد، پس از بدعتها بپرهيزيد، و با راه راست و جاده آشکار حق باشيد، نيکوترين کارها سنتي است که سالياني بر آن گذشته و درستي آن ثابت‏شده باشد، و بدترين کارها آنچه که تازه پيداشده و آينده آن روشن نيست.

 

خطبه 139-به هنگام شوري

خطبه 139-به هنگام شوري

 

مردم! هيچ کس پيش از من در پذيرش دعوت حق شتاب نداشت، و چون من کسي در صله رحم، و بخشش فراوان تلاش نکرد، پس به سخن من گوش فرا دهيد، و منطق مرا دريابيد، که در آينده‏اي نه چندان دور براي تصاحب خلافت شمشيرها کشيده‏شده، و عهد و پيمانها شکسته خواهد شد، تا آنکه بعضي از شما پيشواي گمراهان و پيرو جاهلان خواهيد شد.

 

خطبه 140-در نهي از غيبت مردم

خطبه 140-در نهي از غيبت مردم

 

 پرهيز دادن از غيبت و بدگويي به کساني که گناه ندارند، و از سلامت دين برخوردارند، رواست که به گناهکاران ترحم کنند، و شکر اين نعمت گذارند، که شکرگزاري آنان را از عيبجويي ديگران باز دارد، چرا و چگونه آن عيبجو عيب برادر خويش گويد؟ و او را به بلايي که گرفتار است سرزنش مي‏کند؟ آيا به خاطر ندارد که خدا چگونه او را بخشيد و گناهان او را پرده‏پوشي فرمود؟ چگونه ديگري را بر گناهي سرزنش مي‏کند که همانند آن را مرتکب‏شده! يا گناه ديگري انجام داده که از آن بزرگتر است؟ به خدا سوگند! اگر خدا را در گناهان بزرگ عصيان نکرده و تنها گناه کوچک انجام داد، اما جرات او بر عيبجويي از مردم، خود گناه بزرگتري است. اي بنده خدا، در گفتن کسي شتاب مکن، شايد خدايش بخشيده باشد، و بر گناهان کوچک خود ايمن مباش، شايد براي آنها کيفر داده شوي، پس هر کدام از شما که به عيب کسي آگاه است، به خاطر آنچه که از عيب خود مي‏داند بايد از عيبجويي ديگران خودداري کند، و شکرگزاري از عيوبي که پاک است او را مشغول دارد از اينکه ديگران را بيازارد.

خطبه 141-درباره نهي از غيبت

خطبه 141-درباره نهي از غيبت

 

پرهيز از شنيدن غيبت اي مردم! آن کس که از برادرش اطمينان و استقامت در دين، و درستي راه و رسم را سراغ دارد، بايد به گفته مردم درباره او گوش ندهد، آگاه باشيد! گاهي تيرانداز، تير افکند و تيرها به خطا مي‏رود، سخن نيز چنين است، درباره کسي چيزي مي‏گويند که واقعيت ندارد و گفتار باطل تباه‏شدني است، و خدا شنوا و گواه است، بدانيد که ميان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نيست. شناخت حق و باطل (پرسيدند، معناي آن چيست؟ امام (ع) انگشتان خود را ميان چشم و گوش گذاشت و فرمود) باطل آن است که بگويي شنيدم، و حق آن است که بگويي ديدم.

خطبه 142-درباره نيکي به نااهل

خطبه 142-درباره نيکي به نااهل

 

 شناخت جايگاه بخشش و احسان براي کسي که نابجا و به ناکسان نيکي کند بهره‏اي جز ستايش فرومايگان، تعريف سرکشان و اشرار، و سخنان جاهلان بدگفتار ندارد، و اينها نيز تا هنگامي که به آنها بخشش مي‏کند ادامه دارد، دست سخاوتمندي ندارد آن کس که از بخشش در راه خدا بخل مي‏ورزد! آن کس که خدا او را مالي بخشيد، پس به خويشاوندان خود بخشش نمايد، و سفره مهماني خوب بگستراند، و اسير آزاد کند، و رنجديده را بنوازد، و مستمند را بهره‏مند کند، و قرض وامدار را بپردازد، و براي درک ثواب الهي در برابر پرداخت حقوق ديگران، و مشکلاتي که در اين راه به او مي‏رسد شکيبا باشد، زيرا به دست آوردن صفات يادشده، موجب شرافت و بزرگي دنيا و درک فضائل سراي آخرت است (ان شاء الله.)

 

خطبه 135-نکوهش مغيره

خطبه 135-نکوهش مغيره

 

 شناخت دشمنان امام (ع) اي فرزند لعنت‏شده دم‏بريده، و درخت بي‏ريشه و شاخ و برگ، تو مرا کفايت مي‏کني؟ به خدا سوگند! کسي را که تو ياور باشي خدايش نيرومند نگرداند، و آن کس را که تو دستگيري، برجاي نمي‏ماند، از نزد ما بيرون شو، خدا خير را از تو دور سازد، پس هر چه خواهي تلاش کن خداوند تو را باقي نگذراد، اگر از آنچه مي‏تواني انجام ندهي.

خطبه 136-در مسئله بيعت

خطبه 136-در مسئله بيعت

 

 بيعت بي‏همانند بيعت شما مردم! با من بي‏مطالعه و ناگهاني نبود، و کار من و شما يکسان نيست، من شما را براي خدا مي‏خواهم و شما مرا براي خود مي‏خواهيد. اي مردم براي اصلاح خودتان مرا ياري کنيد، به خدا سوگند! که داد ستمديده را از ظالم ستمگر بستانم، و مهار ستمگر را بگيرم و به آبشخور حق وارد سازم گرچه تمايل نداشته باشد.

 

خطبه 137-درباره طلحه و زبير

خطبه 137-درباره طلحه و زبير

 

 شناسايي طلحه و زبير بخدا سوگند! طلحه و زبير و پيروانشان، نه منکري در کارهاي من سراغ دارند که برابر آن بايستند، و نه ميان من و خودشان راه انصاف پيمودند، آنها حقي را مي‏طلبند که خود ترک کرده‏اند، و انتقام خوني را مي‏خواهند که خود ريخته‏اند، اگر من در ريختن اين خون شريکشان بودم آنها نيز از آن سهمي دارند، و اگر خودشان تنها اين خون را ريخته‏اند، بايد از خود انتقام بگيرند. اولين مرحله عدالت آنکه خود را محکوم کنند، همانا آگاهي حقيقت بيني، با من همراه است، نه حق را از خود پوشيده داشته‏ام و نه بر من پوشيده بود، همانا ناکثين (اصحاب جمل) گروهي سرکش و ستمگرند، خشم و کينه، و زهر عقرب، و شبهاتي چون شب ظلماني در دلهايشان وجود دارد، در حالي که حقيقت پديدار و باطل ريشه‏کن‏شده، و زبانش از حرکت بر ضد حق فرومانده است. بخدا سوگند! حوضي بر ايشان پر از آب نمايم که تنها خود بتوانم آبش را بيرون کشم به گونه‏اي که از آب آن سيراب برنگردند، و پس از آن از هيچ گودالي آب ننوشند (يعني نقشه‏اي براي آنان طرح کنم که راه فرار نداشته باشند)

وصف بيعت بي‏همانند شما مردم! براي بيعت کردن به سوي من يورش آورديد، چونان مادران تازه زاييده که به طرف بچه‏هاي خود مي‏شتابند. و پياپي فرياد کشيديد: بيعت! بيعت! من دستان خويش فروبستم، اما شما به اصرار آن را گشوديد، من از دست دراز کردن، سر باز زدم، و شما دستم را کشيديد. شکوه از طلحه و زبير خدايا! طلحه و زبير پيوند مرا گسستند، بر من ستم کرده و بيعت مرا شکستند، و مردم را براي جنگ با من شوراندند، خدايا آنچه را بستند تو بگشا، و آنچه را محکم رشته‏اند پايدار مفرما، آرزوهايي که براي آن تلاش مي‏کنند بر باد ده، من پيش از جنگ از آنها خواستم تا باز گردند، و تا هنگام آغاز نبرد انتظارشان را مي‏کشيدم لکن آنها به نعمت پشت پا زدند و بر سينه عافيت دست رد گذاردند.

 

خطبه 138-اشارت به حوادث بزرگ

خطبه 138-اشارت به حوادث بزرگ

 

 خبر از ظهور و سيستم حکومتي حضرت مهدي (ع) او (حضرت مهدي (عج)) خواسته‏ها را تابع هدايت وحي مي‏کند، هنگامي که مردم هدايت را تابع هوسهاي خويش قرار مي‏دهند، در حالي که به نام تفسير نظريه‏هاي گوناگون خود را بر قرآن تحميل مي‏کنند، او نظريه‏ها و انديشه‏ها را تابع قرآن مي‏سازد، (و از همين خطبه است)

در آينده آتش جنگ ميان شما افروخته مي‏گردد، و چنگ و دندان نشان مي‏دهد، با پستانهايي پرشير، که مکيدن آن شيرين، اما پاياني تلخ و زهرآگين دارد به سوي شما مي‏آيد، آگاه باشيد! فردايي که شما را از آن هيچ شناختي نيست، زمامداري حاکميت پيدا مي‏کند که غير از خاندان حکومتهاي امروزي است (حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)) عمال و کارگزاران حکومتها را بر اعمال بدشان کيفر خواهد داد، زمين ميوه‏هاي دل خود (معادن طلا و نقره) را براي او بيرون مي‏ريزد، و کليدهايش را به او مي‏سپارد، او روش عادلانه در حکومت حق را به شما مي‏نماياند، و کتاب خدا و سنت پيامبر (ص) را که تا آن روز متروک ماندند، زنده مي‏کند، (و از همين خطبه است).

خبر از تهاجم خونين عبدالملک مروان به کوفه گويي او را مي‏بينم که از شام فرياد برمي‏آورد، و با پرچمهايش پيرامون کوفه را پر مي‏کند، و چونان شتر خشمگين به کوفه يورش مي‏آورد، زمين را با سرهاي بريده فرش مي‏کند، دهانش گشاده، گامهايش را سخت و سنگين بر زمين مي‏کوبد، تاخت و تاز او بي‏امان و پايدار و هجومش سخت و دشوار است. بخدا سوگند! شما را در اطراف زمين مي‏پراکند، آنگونه که اندکي از شما باقي خواهد ماند چونان باقيمانده سرمه در اطراف چشم، و اين وضع خونبار تداوم يابد تا آنکه عقل از دست رفته عرب بازآيد، پس بايد بر سنت پيامبر (ص) باقي مانيد که برپاست، و بر آثار رسالت تکيه نماييد، که آشکار است، به عهد نزديکي که بسته‏ايد وفادار مانيد که يادگار پيامبر بر آن تکيه دارد، و بدانيد اين شيطان است که راههايش را هموار مي‏نمايد تا قدم بر جاي قدمهايش نهيد و راهش را پي‏گيريد.

 

خطبه 132-در پارسايي در دنيا

خطبه 132-در پارسايي در دنيا

 

 ستايش پروردگار خدا را ستايش مي‏کنيم بر آنچه گرفته، و بخشيده، بر نعمتهايي که عطا کرد و آزمايشهايي که انجام داد، خداوندي که بر هر چيز پنهاني آگاه و در باطن هر چيزي حضور دارد، به آنچه در سينه‏هاست آگاه و بر آنچه ديده‏ها دزدانه مي‏نگرد داناست، و گواهي مي‏دهم که خدا يکي و جز او خدايي نيست، و گواهي مي‏دهم که حضرت محمد (ص) برگزيده و فرستاده اوست، آن گواهي که با او درون و بيرون، قلب و زبان، هماهنگ باشد.

ياد مرگ. به خدا سوگند! اينکه مي‏گويم بازي نيست، جدي و حقيقت است، دروغ نيست، و آن چيزي جز مرگ نيست، که بانگ دعوت‏کننده‏اش رسا، و به سرعت همه را ميراند، پس انبوه زندگان، و طرفداران، تو را فريب ندهند، همانا گذشتگان را ديدي که ثروتها اندوختند و از فقر و بيچارگي وحشت داشتند، و با آرزوهاي طولاني فکر مي‏کردند در امانند، و مرگ را دور مي‏پنداشتند، ديدي چگونه مرگ بر سرشان فرود آمد؟ و آنان را از وطنشان بيرون راند؟ و از خانه امن کوچشان داد؟ که به چوبه تابوت نشستند، و مردم آن را دست به دست مي‏کردند؟ و بر دوش گرفته و با سرانگشت خويش نگاه مي‏داشتند؟ آيا نديديد آنان را که آرزوهاي دور و دراز داشتند، و کاخهاي استوار مي‏ساختند، و مالهاي فراوان مي‏اندوختند؟ چگونه خانه‏هايشان گورستان شد؟ و اموال جمع‏آوري شده‏شان تباه و پراکنده و از آن وارثان گرديد؟ و زنان آنها با ديگران ازدواج کردند؟ نه مي‏توانند چيزي به حسنات بيفزايند و نه از گناه توبه کنند! تقوي و روش برخورد با دنيا کسي که جامه تقوا بر قلبش بپوشاند، کارهاي نيکوي او آشکار شود، و در کارش پيروز گردد، پس در به دست آوردن بهره‏هاي تقوا فرصت غنيمت شماريد، و براي رسيدن به بهشت جاويدان رفتاري متناسب با آن انجام دهيد، زيرا دنيا براي زندگي هميشگي شما آفريده نشد، گذرگاهي است تا در آن زاد و توشه آخرت برداريد، پس با شتاب، آماده کوچ کردن باشيد و مرکبهاي راهوار براي حرکت مهيا داريد.