خطبه های نهج البلاغه - بخش اول خطبه 1 الی 80
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
مطالب مشابه :
خطبه 26 اعراب پيش از بعثت
شناخت فرهنگ جاهليت خداوند، پيامبر اسلام، حضرت محمد (ص) را هشداردهنده جهانيان مبعوث فرمود، تا امين و پاسدار وحي الهي باشد، آنگاه که شما ملت عرب، بدترين دين را داشته، و در بدترين خانه زندگي ميکرديد، ميان غارها، سنگهاي خشن و مارهاي سمي خطرناک فاقد شنوايي، بسر ميبرديد، آبهاي آلوده مينوشيديد. و غذاهاي ناگوار ميخورديد، خون يکديگر را به ناحق ميريختيد، و پيوند خويشاوندي را ميبريديد، بتها ميان شما پرستش ميشد، و مفاسد و گناهان، شما را فرا گرفته بود.
مظلوميت و تنهايي علي (ع) پس از وفات پيامبر (ص) و بيوفايي ياران به اطراف خود نگاه کرده ياوري جز اهل بيت خود نديدم، (که اگر ياري کنند، کشته خواهند شد و به مرگ آنان رضايت ندادم) چشم پر از خار و خاشاک را ناچار فرو بستم، و با گلويي که استخوان شکسته در آن گير کرده بود جام تلخ حوادث را نوشيدم، و خشم خويش فرو خوردم، و بر نوشيدن جام تلختر از گياه حنظل، شکيبايي نمودم. قسمت ديگري از همين خطبه: معرفي عمروعاص و ضرورت آمادگي نظامي عمروعاص با معاويه بيعت نکرد. مگر آنکه شرط کرد تا براي بيعت درهم و دينار فراوان بگيرد، که در اين معامله شوم، دست فروشنده هرگز به پيروزي نرسد و سرمايه خريدار به رسوايي کشانده شود. اي مردم کوفه، آماده پيکار شويد، و ساز و برگ جنگ فراهم آوريد، زيرا که آتش جنگ زبانه کشيده و شعلههاي آن بالا گرفته است، صبر و استقامت را شعار خويش سازيد که پيروزي ميآورد
خطبه 149-پيش از وفاتش
ياد مرگ اي مردم! هر کس از مرگ فرار کند به هنگام فرار آن را خواهد ديد، اجل سرآمد زندگي، و فرار از مرگ رسيدن به آن است، چه روزگاراني که در پي گشودن راز نهفتهاش بودم اما خواست خداوند جز پنهان ماندن آن نبود، هيهات! علمي پنهان است. وصيتهاي امام علي (ع) اما وصيت من نسبت به خدا، آنکه چيزي را شريک خدا قرار ندهيد، و نسبت به پيامبر (ص) اين است که، سنت و شريعت او را ضايع نکنيد، اين دو ستون محکم را برپا داريد و اين دو چراغ را فروزان نگهداريد و تا آن زمان که از حق منحرف نشديد، سرزنشي نخواهيد داشت، که براي هر کس به اندازه توانايي او وظيفهاي تعيين گرديده، و نسبت به افراد جاهل و نادان تخفيف دادهشده است زيرا که: پروردگار رحيم، و دين استوار، و پيشوا آگاه است، من ديروز رهبر شما بودم و امروز مايه پند و عبرت شما هستم، و فردا از شما جدا خواهم شد، خدا شما و مرا بيامرزد، اگر از اين ضربت و در اين لغزشگاه نجات يابم، که حرفي نيست، اما اگر گامها بلغزد و از اين جهان بروم، ما نيز چون ديگران در سايه شاخساران، مسير وزش باد و باران، و زير سايه ابرهاي متراکم آسمان پراکنده ميشويم، و آثارمان در روي زمين نابود خواهد شد. من از همسايگان شما بودم، که چند روزي در کنار شما زيستم، و به زودي از من جز جسدي بي روح و ساکن پس از آن همه تلاش، و خاموش پس از آن همه گفتار، باقي نخواهد ماند، پس بايد سکوت من، و بيحرکتي دست و پا و چشمها و اندام من، مايه پند و اندرز شما گردد، که از هر منطق رسايي و از هر سخن موثري عبرتانگيزتر است، وداع و خداحافظي من با شما چونان جدايي کسي است که آماده ملاقات پروردگار است، فردا ارزش ايام زندگي مرا خواهيد ديد، و راز درونم را خواهيد دانست، پس از آن که جاي مرا خالي ديديد و ديگري بر جاي من نشست، مرا خواهيد شناخت
خطبه 150-اشارت به حوادث بزرگ
آينده بشريت و ظهور حضرت مهدي (عج) به راههاي چپ و راست رفتند، و راه ضلالت و گمراهي پيمودند، و راه روشن هدايت را گذاشتند، پس درباره آنچه که بايد باشد شتاب نکنيد، و آنچه را که در آينده بايد بيايد دير مشماريد، چه بسا کسي براي رسيدن چيزي شتاب ميکند، وقتي به آن رسيد دوست دارد، که اي کاش آن را نميديد، و چه نزديک است امروز ما به فردايي که سپيده آن خواهد دميد، اي مردم! اينک ما در آستانه تحقق وعدههاي دادهشده، و نزديکي طلوع آن چيزهايي که بر شما پوشيده و ابهامآميز است، قرار داريم. رهآورد حکومت حضرت مهدي (عج) بدانيد آن کس از ما (حضرت مهدي (عج)) که فتنههاي آينده را دريابد، با چراغي روشنگر در آن گام مينهد، و بر همان سيره و روش پيامبر (ص) و امامان (ع) رفتار ميکند تا گرهها را بگشايد، بردگان و ملتهاي اسير را آزاد سازد، جمعيتهاي گمراه و ستمگر را پراکنده و حقجويان پراکنده را جمعآوري ميکند، حضرت مهدي (عج) سالهاي طولاني در پنهاني از مردم به سر ميبرد آنچنان که اثرشناسان، اثر قدمش را نميشناسند، گرچه در يافتن اثر و نشانهها تلاش فراوان کنند. سپس گروهي براي درهم کوبيدن فتنهها آماده ميگردند، و چونان شمشيرها صيقل ميخورند، ديدههاشان با قرآن روشنايي گيرد، و در گوشهاشان تفسير طنين افکند، و در صحبگاهان و شامگاهان جامهاي حکمت سر ميکشند.
سرنوشت امت اسلامي پس از پيامبر (ص) روزگار آنان به طول انجاميد تا رسوايي آنها به نهايت رسيد، و خود را سزاوار بلاي زمانه گرداندند، و چون پايان مدت آنها نزديک شد، گروهي در فتنهها آسودند و گروهي دست به حمله و پيکار با فسادگران زدند و با شکيبايي که داشتند بر خدا منت ننهادند، و جان دادن در راه خدا را بزرگ نشمردند، تا آنجا که اراده الهي به پايان دوران جاهليت موافق شد، شمشيرها در راه خدا کشيدند، و بينشهاي خود را بر شمشير نشاندند، و طاعت پروردگار خود را پذيرفتند، و فرمان پنددهنده خود را شنيدند، در پيروزي و سربلندي زيستند. تا آنکه خدا، پيامبرش را نزد خود برد، (افسوس) که گروهي به گذشته جاهلي خود برگشتند، و با پيمودن راههاي گوناگون به گمراهي رسيدند، و به دوستان منحرف خود پيوستند و از دوستي با مومنان بريدند که به آن امرشده بودند، و بنيان اسلامي را تغيير داده در جاي ديگر بنا نهادند، آنان کانون هر خطا و گناه، و هر فتنهجو را درگاه و (پناهگاه) شدند، که سرانجام در سرگرداني فرو رفته، و در غفلت و مستي به روش و آيين فرعونيان درآمدند، يا از همه بريده و دل به دنيا بسته، يا پيوند خود را با دين گسستند.
خطبه 147-در هدف از بعثت
فلسفه بعثت پيامبر (ص) خداوند حضرت محمد (ص) را به حق برانگيخت تا بندگان خود را از پرستش دروغين بتها رهايي بخشيده و به پرستش خود راهنمايي کند، و آنان را از پيروي شيطان نجات داده به اطاعت خود کشاند، با قرآني که معني آن را آشکار نمود و اساسش را استوار فرمود، تا بندگان عظمت و بزرگي خدا را بدانند که نميدانستند، و به پروردگار اعتراف کنند پس از انکارهاي طولاني، و او را به درستي بشناسند پس از آنکه نسبت به خدا آشنايي نداشتند. پس خداي سبحان در کتاب خود بي آنکه او را بنگرند خود را به بندگان شناساند، و قدرت خود را به همه نماياند، و از قهر خود ترساند، و اينکه چگونه با کيفرها ملتي را که بايد نابود کند از ميان برداشت و آنان را چگونه با داس انتقام درو کرد.
خبر از آينده تاسف بار اسلام و مسلمين همانا پس از من روزگاري بر شما فرا خواهد رسيد که چيزي پنهانتر از حق، و آشکارتر از باطل، و فراوانتر از دروغ به خدا و پيامبرش، نباشد، و نزد مردم آن زمان، کالايي زيانمندتر از قرآن نيست اگر آن را درست بخوانند و تفسير کنند، و متاعي پرسودتر از قرآن يافت نميشود آنگاه که آن را تحريف کنند و معاني دلخواه خود را رواج دهند. در شهرها چيزي ناشناختهتر از معروف، و شناختهتر از منکر نيست، حاملان قرآن، را واگذاشته و حافظان قرآن، آن را فراموش ميکنند، پس در آن روز قرآن و پيروانش از ميان مردم رانده و مهجور ميگردند، و هر دو غريبانه در يک راه ناشناخته سرگردانند، و پناهگاهي ميان مردم ندارند، پس قرآن و پيروانش در ميان مردمند اما گويا حضور ندارند، با مردمند ولي از آنها بريدهاند، زيرا گمراهي و هدايت هرگز هماهنگ نشوند گرچه کنار يکديگر قرار گيرند. مردم در آن روز، در جدايي و تفرقه همداستان، و در اتحاد و يگانگي، پراکندهاند، گويي آنان پيشواي قرآن بوده و قرآن پيشواي آنان نيست، پس از قرآن جز نامي نزدشان باقي نماند و آنان جز خطي از قرآن نشناسند، و از اين پيش چه کيفرها که بر نيکوکاران روا
نداشتند، و سخن راست آنان را بر خدا دروغ پنداشتند، و کار نيکشان را پاداش بد دادند. و همانا آنان که پيش از شما زندگي ميکردند، به خاطر آرزوهاي دراز، و پنهان بودن زمان اجلها، نابود گرديدند، تا ناگهان مرگ وعده دادهشده بر سرشان فرود آمد، مرگي که عذرها را نپذيرد، و درهاي باز توبه را ببندد، و حوادث سخت و مجازاتهاي پس از مرگ را به همراه آورد.
پندهاي حکيمانه اي مردم! هر کس از خدا خيرخواهي طلبد، توفيق يابد، و آن کس که سخنان خدا را راهنماي خود قرار دهد به راست ترين راه، هدايت شده است، پس همانا همسايه خدا در امان، و دشمن خدا ترسان است، آن کس که عظمت خدا را ميشناسد سزاوار نيست خود را بزرگ جلوه دهد، پس بلندي قدر کساني که بزرگي پروردگار را ميدانند در اين است که برابر او فروتني کنند، و سلامت آنان که ميدانند قدرت خدا چه اندازه ميباشد در اين است که برابر فرمانش تسليم باشند، پس، از حق نگريزيد چونان گريز انسان تندرست از فرد (گر) گرفته، يا انسان سالم از بيمار، و بدانيد که هيچگاه حق را نخواهيد شناخت جز آن که ترک کننده آن را بشناسيد. هرگز به پيمان قرآن وفادار نخواهيد بود مگر آنکه پيمانشکنان را بشناسيد، و هرگز به قرآن چنگ نميزنيد مگر آن که رهاکننده آن را شناسايي کنيد. پس رستگاري را از اهل آن جستجو کنيد، که اهل بيت پيامبر (ص) رمز حيات دانش، و راز مرگ جهل و ناداني هستند، آنان که حکمتشان شما را از دانش آنان و سکوتشان از منطق آنان، و ظاهرشان از باطنشان، اطلاع ميدهد، نه با دين خدا مخالفتي دارند، و نه در آن اختلاف ميکنند، دين در ميان آنان گواهي صادق، و ساکتي سخنگوست.
خطبه 148-درباره اهل بصره
روانشناسي طلحه و زبير در شورش بصره هر کدام از طلحه و زبير، اميدوار است که حکومت را به دست آورد، و ديده به آن دوخته و رفيق خود را به حساب نميآورد، آن دو، نه رشتهاي الهي را چنگ زدند و نه با وسيلهاي به خدا روي آوردند، هر کدام بار کينه رفيق خود را بر دوش ميکشد، که به زودي پرده از روي آن کنار خواهد رفت. به خدا سوگند! اگر به آنچه ميخواهند برسند، اين جان آن را ميگيرد و آن، اين را از پاي درميآورد، هماکنون گروهي سرکش و نافرمان بپا خاستهاند (ناکثين) پس خداجويان حسابگر کجايند؟ سنت پيامبر (ع) برايشان بيان گرديد و اخبار امروز را به آنان گفتهاند، در حالي که براي هر گمراهي علتي و براي هر عهدشکني بهانهاي وجود دارد. سوگند بخدا! من آن کس نيستم که صداي گريه و بر سر و سينه زدن براي مرده و نداي فرشته مرگ را بشنود و عبرت نگيرد.
خطبه 146-راهنمائي عمر
علل پيروزي اسلام و مسلمين پيروزي و شکست اسلام، به فراواني و کمي طرفداران آن نبود، اسلام دين خداست که آن را پيروز ساخت، و سپاه اوست که آن را آماده و ياري فرمود و رسيد تا آنجا که بايد برسد، در هر جا که لازم بود طلوع کرد، و ما بر وعده پروردگار خود اميدواريم که او به وعده خود وفا ميکند، و سپاه خود را ياري خواهد کرد. جايگاه رهبر چونان ريسماني محکم است که مهرهها را متحد ساخته به هم پيوند ميدهد، اگر اين رشته از هم بگسلد، مهرهها پراکنده و هر کدام به سويي خواهند افتاد و سپس هرگز جمعآوري نخواهند شد. عرب امروز گرچه از نظر تعداد اندک است اما با نعمت اسلام فراوانند، و با اتحاد و هماهنگي عزيز و قدرتمندند، چونان محور آسياب، جامعه را به گردش درآور، و با کمک مردم جنگ را اداره کن. زيرا اگر تو از اين سرزمين بيرون شوي، مخالفان عرب از هر سو تو را رها کرده و پيمان ميشکنند، چنانکه حفظ مرزهاي داخل که پشت سر ميگذاري مهمتر از آن باشد که در پيش روي خواهي داشت. واقعبيني در مشاوره نظامي همانا، عجم اگر تو را در نبرد بنگرند، گويند اين ريشه عرب است اگر آن را بريديد آسوده ميگرديد، و همين سبب فشار و تهاجمات پياپي آنان ميشود و طمع ايشان در تو بيشتر گردد، اينکه گفتي آنان براه افتادند تا با مسلمانان پيکار کنند، ناخشنودي خدا از تو بيشتر و خدا در دگرگون ساختن آنچه که دوست ندارند تواناتر است. اما آنچه از فراواني دشمن گفتي، ما در جنگهاي گذشته با فراواني سرباز نميجنگيديم، بلکه با ياري و کمک خدا مبارزه ميکرديم.
خطبه 143-در طلب باران
نظام آفرينش براي انسان آگاه باشيد، زميني که شما را بر پشت خود ميبرد، و آسماني که بر شما سايه ميگستراند، فرمانبردار پروردگارند، و برکت آن دو به شما نه از روي دلسوزي يا براي نزديک شدن به شما، و نه به اميد خيري است که از شما دارند، بلکه آن دو، مامور رساندن منافع شما ميباشند، و اوامر خدا را اطاعت کردند، به آنها دستور داده شد که براي مصالح شما قيام کنند و چنين کردند. فلسفه آزمايشها خداوند بندگان خود را که گناهکارند، با کمبود ميوهها، و جلوگيري از نزول برکات، و بستن در گنجهاي خيرات، آزمايش ميکند، براي آنکه توبهکنندهاي باز گردد، و گناهکار، دل از معصيت بکند، و پندگيرنده، پند گيرد، و باز دارنده، راه نافرماني را بر بندگان خدا ببندد، و همانا خدا استغفار و آمرزش خواستن را وسيله دائمي فرو ريختن روزي، و موجب رحمت آفريدگان قرار داد و فرمود: (از پروردگار خود آمرزش بخواهيد، که آمرزنده است، برکات خود را از آسمان بر شما فرو ميبارد، و با بخشش اموال فراوان و فرزندان، شما را ياري ميدهد، و باغستانها و نهرهاي پرآب در اختيار شما ميگذارد) پس رحمت خدا بر آن کس که به استقبال توبه رود، و از گناهان خود پوزش طلبد، و پيش از آنکه مرگ او فرا رسد، اصلاح گردد. نيايش طلب باران بار خداوندا! ما از خانهها، و زير چادرها پس از شنيدن ناله حيوانات تشنه، و گريه دلخراش کودکان گرسنه، به سوي تو بيرون آمديم، و رحمت تو را مشتاق، و فضل و نعمت تو را اميدواريم، و از غذاب و انتقام تو ترسناکيم. بار خداوندا! بارانت را بر ما ببار، و ما را مايوس برمگردان! و با خشکسالي و قحطي ما را نابود مفرما، و با اعمال زشتي که بيخردان ما انجام دادهاند ما را به عذاب خويش مبتلا مگردان، اي مهربانترين مهربانها! بار خداوندا! به سوي تو آمديم از چيزهايي شکايت کنيم که بر تو پنهان نيست و اين هنگامي است که سختيهاي طاقت فرسا ما را بيچاره کرده و خشکسالي و قحطي ما را به ستوه آورده، و پيشامدهاي سخت ما را ناتوان ساخته، و فتنههاي دشوار کارد به استخوان ما رسانده است، بار خداوندا! از تو ميخواهيم ما را نوميد برمگرداني، و با اندوه و نگراني به خانههايمان باز نفرستي، و گناهانمان را به رخمان نکشي، و اعمال زشت ما را قياس کيفر ما قرار ندهي، خداوندا! باران رحمت خود را بر ما ببار، و برکت خويش را بر ما بگستران، و روزي و رحمتت را به ما برسان، و ما را از باراني سيراب فرما که سودمند و سيرابکننده و روياننده گياهان باشد، که آنچه خشکشده دوباره بروياند، و آنچه مرده است زنده گرداند، باراني که بسيار پرمنفعت، روياننده گياهان فراوان، که تپهها و کوهها را سيراب، و در درهها و رودخانهها، چونان سيل جاري شود، درختان را پربرگ نمايد. نرخ گراني را پايين آورد، همانا تو بر هر چيز که خواهي توانايي.
خطبه 144-فضيلت خاندان پيامبر
فلسفه بعثت پيامبران خداوند، پيامبران را برانگيخت و وحي را به آنان اختصاص داد، و پيامبران را حجت خود بر بندگان قرار داد، تا استدلالي يا جاي عذري براي کسي باقي نماند، پس پيامبران انسانها را، با زبان راستگويي به راه حق فرا خواندند. آگاه باشيد که خداوند از درون بندگان پرده برميگيرد، نه آنکه بر اسرار پوشيده آنان آگاه نيست، و بر آنچه در سينهها نهفته دارند بيخبر است، بلکه خواست آنان را آزمايش کند، تا کدام يک، اعمال نيکو انجام ميدهد، و پاداش برابر نيکوکاري و کيفر مکافات درخور بديها شد. ويژگيهاي امامان دوازدهگانه کجا هستند آنان که پنداشتند دانايان علم قرآنند نه ما؟ که اين ادعا را بر اساس دروغ و ستمکاري بر ضد ما روا داشتند، خدا ما اهل بيت پيامبر (ص) را بالا آورده و آنان را پست و خوار نمود، به ما عطا فرمود و آنها را محروم ساخت، ما را در حريم نعمتهاي خويش داخل و آنان را خارج کرد، که راه هدايت را با راهنمايي ما ميپويند، و روشني دلهاي کور را از ما ميجويند، همانا امامان دوازدهگانه همه از قريش بوده که درخت آن را در خاندان بنيهاشم کاشتهاند، مقام ولايت و امامت درخور ديگران نيست، و ديگر مدعيان زمامداري، شايستگي آن را ندارند.
شناساندن گمراهان و خبر از ستمکاري عبدالملک مروان دنياي زودگذر را برگزيدند، و آخرت جاويدان را رها کردند، چشمه زلال را گذاشتند و از آب تيره و ناگوار نوشيدند، گويا فاسق آنها را مينگرم که با منکر و زشتيها يار است (عبدالملک مروان) و با آن انس گرفته و همنشين ميگردد تا آنکه موي سرش در گناهان سفيد گشته و خلق و خوي او رنگ گناه و منکر گيرد، در چنين حالي، کف بر لب به مردم يورش آورد، چونان موج خروشاني که از غرق کردن هر چيز باکش نباشد، يا شعلهاي که تر و خشک را بسوزاند و همه چيز را خاکستر کند. اندرزهاي جاودانه کجايند، عقلهاي روشنيخواه از چراغ هدايت؟ و کجايند چشمهاي دوختهشده بر نشانههاي پرهيزگاري؟ کجايند دلهاي به خدا پيشکش شده و در اطاعت خدا پيمان بسته؟ افسوس که دنياپرستان بر متاع پست دنيا هجوم آوردند، و براي به دست آوردن حرام يورش آورده يکديگر را پس زدند، نشانه بهشت و جهنم براي آنان برافراشته، اما از بهشت رويگردان و با کردار زشت خود به طرف آتش روي آوردند، پروردگارشان آنان را فرا خواند اما پشت کرده، فرار نمودند، و شيطان آنان را دعوت کرد، پذيرفته به سوي او شتابان حرکت کردهاند.
خطبه 145-در فناي دنيا
دنياشناسي اي مردم! شما در اين دنيا هدف تيرهاي مرگ هستيد، که در هر جرعهاي اندوهي گلوگير، و در هر لقمهاي استخوان شکستهاي قرار دارد، در دنيا به نعمتي نميرسيد جز با از دست دادن نعمتي ديگر، و روزي از عمر سالخوردهاي نميگذرد مگر به ويراني يک روز از مهلتي که دارد، و بر خوردني او چيزي افزوده نميشود مگر به نابود شدن روزي تعيينشده، و اثري از او زنده نميشود مگر به نابودي اثر ديگر، و چيزي براي او تازه و نو نميشود مگر به کهنه شدن چيز ديگر، و چيز جديد از او نميرويد، مگر به درو شدن چيزي ديگر، ريشههايي رفتند که ما شاخههاي آن ميباشيم، چگونه شاخهها بدون ريشهها برقرار ميمانند؟
نکوهش از بدعتها هيچ بدعتي در دين ايجاد نميشود مگر آنکه سنتي ترک گردد، پس از بدعتها بپرهيزيد، و با راه راست و جاده آشکار حق باشيد، نيکوترين کارها سنتي است که سالياني بر آن گذشته و درستي آن ثابتشده باشد، و بدترين کارها آنچه که تازه پيداشده و آينده آن روشن نيست.
خطبه 139-به هنگام شوري
مردم! هيچ کس پيش از من در پذيرش دعوت حق شتاب نداشت، و چون من کسي در صله رحم، و بخشش فراوان تلاش نکرد، پس به سخن من گوش فرا دهيد، و منطق مرا دريابيد، که در آيندهاي نه چندان دور براي تصاحب خلافت شمشيرها کشيدهشده، و عهد و پيمانها شکسته خواهد شد، تا آنکه بعضي از شما پيشواي گمراهان و پيرو جاهلان خواهيد شد.
خطبه 140-در نهي از غيبت مردم
پرهيز دادن از غيبت و بدگويي به کساني که گناه ندارند، و از سلامت دين برخوردارند، رواست که به گناهکاران ترحم کنند، و شکر اين نعمت گذارند، که شکرگزاري آنان را از عيبجويي ديگران باز دارد، چرا و چگونه آن عيبجو عيب برادر خويش گويد؟ و او را به بلايي که گرفتار است سرزنش ميکند؟ آيا به خاطر ندارد که خدا چگونه او را بخشيد و گناهان او را پردهپوشي فرمود؟ چگونه ديگري را بر گناهي سرزنش ميکند که همانند آن را مرتکبشده! يا گناه ديگري انجام داده که از آن بزرگتر است؟ به خدا سوگند! اگر خدا را در گناهان بزرگ عصيان نکرده و تنها گناه کوچک انجام داد، اما جرات او بر عيبجويي از مردم، خود گناه بزرگتري است. اي بنده خدا، در گفتن کسي شتاب مکن، شايد خدايش بخشيده باشد، و بر گناهان کوچک خود ايمن مباش، شايد براي آنها کيفر داده شوي، پس هر کدام از شما که به عيب کسي آگاه است، به خاطر آنچه که از عيب خود ميداند بايد از عيبجويي ديگران خودداري کند، و شکرگزاري از عيوبي که پاک است او را مشغول دارد از اينکه ديگران را بيازارد.
خطبه 141-درباره نهي از غيبت
پرهيز از شنيدن غيبت اي مردم! آن کس که از برادرش اطمينان و استقامت در دين، و درستي راه و رسم را سراغ دارد، بايد به گفته مردم درباره او گوش ندهد، آگاه باشيد! گاهي تيرانداز، تير افکند و تيرها به خطا ميرود، سخن نيز چنين است، درباره کسي چيزي ميگويند که واقعيت ندارد و گفتار باطل تباهشدني است، و خدا شنوا و گواه است، بدانيد که ميان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نيست. شناخت حق و باطل (پرسيدند، معناي آن چيست؟ امام (ع) انگشتان خود را ميان چشم و گوش گذاشت و فرمود) باطل آن است که بگويي شنيدم، و حق آن است که بگويي ديدم.
خطبه 142-درباره نيکي به نااهل
شناخت جايگاه بخشش و احسان براي کسي که نابجا و به ناکسان نيکي کند بهرهاي جز ستايش فرومايگان، تعريف سرکشان و اشرار، و سخنان جاهلان بدگفتار ندارد، و اينها نيز تا هنگامي که به آنها بخشش ميکند ادامه دارد، دست سخاوتمندي ندارد آن کس که از بخشش در راه خدا بخل ميورزد! آن کس که خدا او را مالي بخشيد، پس به خويشاوندان خود بخشش نمايد، و سفره مهماني خوب بگستراند، و اسير آزاد کند، و رنجديده را بنوازد، و مستمند را بهرهمند کند، و قرض وامدار را بپردازد، و براي درک ثواب الهي در برابر پرداخت حقوق ديگران، و مشکلاتي که در اين راه به او ميرسد شکيبا باشد، زيرا به دست آوردن صفات يادشده، موجب شرافت و بزرگي دنيا و درک فضائل سراي آخرت است (ان شاء الله.)
خطبه 135-نکوهش مغيره
شناخت دشمنان امام (ع) اي فرزند لعنتشده دمبريده، و درخت بيريشه و شاخ و برگ، تو مرا کفايت ميکني؟ به خدا سوگند! کسي را که تو ياور باشي خدايش نيرومند نگرداند، و آن کس را که تو دستگيري، برجاي نميماند، از نزد ما بيرون شو، خدا خير را از تو دور سازد، پس هر چه خواهي تلاش کن خداوند تو را باقي نگذراد، اگر از آنچه ميتواني انجام ندهي.
خطبه 136-در مسئله بيعت
بيعت بيهمانند بيعت شما مردم! با من بيمطالعه و ناگهاني نبود، و کار من و شما يکسان نيست، من شما را براي خدا ميخواهم و شما مرا براي خود ميخواهيد. اي مردم براي اصلاح خودتان مرا ياري کنيد، به خدا سوگند! که داد ستمديده را از ظالم ستمگر بستانم، و مهار ستمگر را بگيرم و به آبشخور حق وارد سازم گرچه تمايل نداشته باشد.
خطبه 137-درباره طلحه و زبير
شناسايي طلحه و زبير بخدا سوگند! طلحه و زبير و پيروانشان، نه منکري در کارهاي من سراغ دارند که برابر آن بايستند، و نه ميان من و خودشان راه انصاف پيمودند، آنها حقي را ميطلبند که خود ترک کردهاند، و انتقام خوني را ميخواهند که خود ريختهاند، اگر من در ريختن اين خون شريکشان بودم آنها نيز از آن سهمي دارند، و اگر خودشان تنها اين خون را ريختهاند، بايد از خود انتقام بگيرند. اولين مرحله عدالت آنکه خود را محکوم کنند، همانا آگاهي حقيقت بيني، با من همراه است، نه حق را از خود پوشيده داشتهام و نه بر من پوشيده بود، همانا ناکثين (اصحاب جمل) گروهي سرکش و ستمگرند، خشم و کينه، و زهر عقرب، و شبهاتي چون شب ظلماني در دلهايشان وجود دارد، در حالي که حقيقت پديدار و باطل ريشهکنشده، و زبانش از حرکت بر ضد حق فرومانده است. بخدا سوگند! حوضي بر ايشان پر از آب نمايم که تنها خود بتوانم آبش را بيرون کشم به گونهاي که از آب آن سيراب برنگردند، و پس از آن از هيچ گودالي آب ننوشند (يعني نقشهاي براي آنان طرح کنم که راه فرار نداشته باشند)
وصف بيعت بيهمانند شما مردم! براي بيعت کردن به سوي من يورش آورديد، چونان مادران تازه زاييده که به طرف بچههاي خود ميشتابند. و پياپي فرياد کشيديد: بيعت! بيعت! من دستان خويش فروبستم، اما شما به اصرار آن را گشوديد، من از دست دراز کردن، سر باز زدم، و شما دستم را کشيديد. شکوه از طلحه و زبير خدايا! طلحه و زبير پيوند مرا گسستند، بر من ستم کرده و بيعت مرا شکستند، و مردم را براي جنگ با من شوراندند، خدايا آنچه را بستند تو بگشا، و آنچه را محکم رشتهاند پايدار مفرما، آرزوهايي که براي آن تلاش ميکنند بر باد ده، من پيش از جنگ از آنها خواستم تا باز گردند، و تا هنگام آغاز نبرد انتظارشان را ميکشيدم لکن آنها به نعمت پشت پا زدند و بر سينه عافيت دست رد گذاردند.
خطبه 138-اشارت به حوادث بزرگ
خبر از ظهور و سيستم حکومتي حضرت مهدي (ع) او (حضرت مهدي (عج)) خواستهها را تابع هدايت وحي ميکند، هنگامي که مردم هدايت را تابع هوسهاي خويش قرار ميدهند، در حالي که به نام تفسير نظريههاي گوناگون خود را بر قرآن تحميل ميکنند، او نظريهها و انديشهها را تابع قرآن ميسازد، (و از همين خطبه است)
در آينده آتش جنگ ميان شما افروخته ميگردد، و چنگ و دندان نشان ميدهد، با پستانهايي پرشير، که مکيدن آن شيرين، اما پاياني تلخ و زهرآگين دارد به سوي شما ميآيد، آگاه باشيد! فردايي که شما را از آن هيچ شناختي نيست، زمامداري حاکميت پيدا ميکند که غير از خاندان حکومتهاي امروزي است (حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)) عمال و کارگزاران حکومتها را بر اعمال بدشان کيفر خواهد داد، زمين ميوههاي دل خود (معادن طلا و نقره) را براي او بيرون ميريزد، و کليدهايش را به او ميسپارد، او روش عادلانه در حکومت حق را به شما مينماياند، و کتاب خدا و سنت پيامبر (ص) را که تا آن روز متروک ماندند، زنده ميکند، (و از همين خطبه است).
خبر از تهاجم خونين عبدالملک مروان به کوفه گويي او را ميبينم که از شام فرياد برميآورد، و با پرچمهايش پيرامون کوفه را پر ميکند، و چونان شتر خشمگين به کوفه يورش ميآورد، زمين را با سرهاي بريده فرش ميکند، دهانش گشاده، گامهايش را سخت و سنگين بر زمين ميکوبد، تاخت و تاز او بيامان و پايدار و هجومش سخت و دشوار است. بخدا سوگند! شما را در اطراف زمين ميپراکند، آنگونه که اندکي از شما باقي خواهد ماند چونان باقيمانده سرمه در اطراف چشم، و اين وضع خونبار تداوم يابد تا آنکه عقل از دست رفته عرب بازآيد، پس بايد بر سنت پيامبر (ص) باقي مانيد که برپاست، و بر آثار رسالت تکيه نماييد، که آشکار است، به عهد نزديکي که بستهايد وفادار مانيد که يادگار پيامبر بر آن تکيه دارد، و بدانيد اين شيطان است که راههايش را هموار مينمايد تا قدم بر جاي قدمهايش نهيد و راهش را پيگيريد.
خطبه 132-در پارسايي در دنيا
ستايش پروردگار خدا را ستايش ميکنيم بر آنچه گرفته، و بخشيده، بر نعمتهايي که عطا کرد و آزمايشهايي که انجام داد، خداوندي که بر هر چيز پنهاني آگاه و در باطن هر چيزي حضور دارد، به آنچه در سينههاست آگاه و بر آنچه ديدهها دزدانه مينگرد داناست، و گواهي ميدهم که خدا يکي و جز او خدايي نيست، و گواهي ميدهم که حضرت محمد (ص) برگزيده و فرستاده اوست، آن گواهي که با او درون و بيرون، قلب و زبان، هماهنگ باشد.
ياد مرگ. به خدا سوگند! اينکه ميگويم بازي نيست، جدي و حقيقت است، دروغ نيست، و آن چيزي جز مرگ نيست، که بانگ دعوتکنندهاش رسا، و به سرعت همه را ميراند، پس انبوه زندگان، و طرفداران، تو را فريب ندهند، همانا گذشتگان را ديدي که ثروتها اندوختند و از فقر و بيچارگي وحشت داشتند، و با آرزوهاي طولاني فکر ميکردند در امانند، و مرگ را دور ميپنداشتند، ديدي چگونه مرگ بر سرشان فرود آمد؟ و آنان را از وطنشان بيرون راند؟ و از خانه امن کوچشان داد؟ که به چوبه تابوت نشستند، و مردم آن را دست به دست ميکردند؟ و بر دوش گرفته و با سرانگشت خويش نگاه ميداشتند؟ آيا نديديد آنان را که آرزوهاي دور و دراز داشتند، و کاخهاي استوار ميساختند، و مالهاي فراوان مياندوختند؟ چگونه خانههايشان گورستان شد؟ و اموال جمعآوري شدهشان تباه و پراکنده و از آن وارثان گرديد؟ و زنان آنها با ديگران ازدواج کردند؟ نه ميتوانند چيزي به حسنات بيفزايند و نه از گناه توبه کنند! تقوي و روش برخورد با دنيا کسي که جامه تقوا بر قلبش بپوشاند، کارهاي نيکوي او آشکار شود، و در کارش پيروز گردد، پس در به دست آوردن بهرههاي تقوا فرصت غنيمت شماريد، و براي رسيدن به بهشت جاويدان رفتاري متناسب با آن انجام دهيد، زيرا دنيا براي زندگي هميشگي شما آفريده نشد، گذرگاهي است تا در آن زاد و توشه آخرت برداريد، پس با شتاب، آماده کوچ کردن باشيد و مرکبهاي راهوار براي حرکت مهيا داريد.